-
پلک اگر فرو بندم...
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 00:15
شب در چشمان من است, به سیاهی چشم هایم نگاه کن. روز در چشمان من است, به سفیدی چشم هایم نگاه کن. شب و روز در چشم های من است, به چشم هایم نگاه کن. پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت! حسین پناهی *برای دونستن بیشتر از حسین پناهی, اینجا کلیک کنید. *اشعار حسین پناهی,در نگاه اول شاید به شدت ساده و چه بسا سطحی به...
-
راه ما...
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 00:12
جویای راه خویش باش,از آنسان که منم.که در تکاپوی انسان شدن,در میان راه دیدار می کنم حقیقت را,آزادی را,خود را.در میان راه می بالد و به بار می نشیند دوستی.که توانمان می دهد تا برای دیگران مامنی باشیم و یاوری.این است راه ما,تو و من. مارگوت بیکل
-
پس زمینه برای رایانه...
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 00:09
چون همیشه مشغول پرسه زنی در دنیای مجازی بودم,چون همیشه به مطلب زیبایی برخوردم,و چون همیشه این زیبایی رو با شما تقسیم می کنم: http://digitalblasphemy.com/
-
فرزندان شب...
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 00:22
شب سپری شده است.ما فرزندان شب هستیم و با سر زدن سپیده بر بلندی ها,خواهیم مرد و از خاک ما,عشقی بس نیرومندتر زبانه خواهد کشید,در پرتو خورشید خنده سر خواهد داد و جاودان خواهد ماند. جبران خلیل جبران پیشتاز *برای دونستن بیشتر از جبران, اینجا کلیک کنید. *یکی از بهترین عاشقانه نویس های جهان رو جبران می دونم! *جبران معشوقه ای...
-
همه چیز تمام شده...
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 00:10
"همه چیز تمام شده" یادداشتی کوتاه,ژرف و ساده حاکی از بی میلی و بخشش به هر کسی که بخواهد آن را بخواند و گریه سر دهد. کوستاس کاریوتاکیس *این روزها عجیب عاشق اشعار شعرای اروپای شرقی شدم! *این شعر رو صرفا به دلیل زیباییش گذاشتم,امیدوارم یادآور خاطرات تلخ برای هیچ دوستی نباشه!و اگه شد,عذرخواهی میکنم.
-
دنیای نامرئی من...
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 00:49
سلام دوستان من.چون همیشه با مطلبی که نیاز به همکاری ه شما عزیزان داره تا تکمیل شده ی اون رو جمعه ی آینده(همراه با نام,نظر و آدرس وب شما دوستان) در وب حس سبز بذارم,در خدمتم.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم,عنوانش هست: دنیای نامرئی من... چند روز پیش این مطلب رو از پائولو کوئلیو در وب گذاشتم: "یک شعر باعث شد بفهمم...
-
به دیدار تو می آیم...
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 00:13
ما دو تن مغرور هر دو از هم دور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش بار بیش از این در من صبوری نیست بی تو من تنهایم به دیدار تو می آیم. حمید مصدق *برای دونستن بیشتر از حمید مصدق, اینجا کلیک کنین. *مثل خیلی اشنایی های دیگه,اول راهنمایی بودم که با اشعار ایشون آشنا شدم! *عاشقانه های تلخی داره.ولی زیبا! *وزنی...
-
عواطف انسانی...
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 00:33
عواطف انسانی نهرهای خروشانی است که قلب را پیوسته و سرشار می سازد و زندگی را با گنجینه هایی از عشق و ایمان می آمیزد و اندیشه واحد و عشق یگانه را باور می کند. انوره دوالزاک زنبق دره
-
پرسه زنی در دنیای مجازی...
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 00:30
چون همیشه مشغول پرسه زنی در دنیای مجازی بودم,چون همیشه به مطلب زیبایی برخوردم,و چون همیشه این زیبایی رو با شما تقسیم می کنم: http://amirbakhtiari.blogfa.com/post/114/%d8%b1%d8%b3%d9%88%d8%a8
-
تنهایی...
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 00:08
بالشم در شب خیره به من می نگرد سرد و تهی,چونان سنگ قبری هرگز نیندیشیدم که تنهایی تا چه سان تلخ است آن هنگام که نتوان بر گیسوانت آرمید در خانه ای خاموش,میان تاریکی آرمیده ام دستانم را آرام در تقلای دستانت می گشایم و لبان سوزانم را بر لبانت می فشارم و خویش را می بوسم,درمانده و بی رمق. هرمان هسه
-
شناخت از خویشتن خویش...
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 00:09
دنیا بزرگ تر و اعجاب انگیزتر از آن است که به یک دریچه پناه ببرید.به دنبال راه های هزار بار فتح شده,نگردید.قله ها با نگاه شما خلق می شوند و با اراده تان فتح.با شناخت از خویشتن خویش,اعتماد به نفس را در روح و جانت,احیا کن. هله پتگر
-
کجا را اشتباه کردیم؟(نظرات)...
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 00:20
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان ,در مورد مطلب "کجا را اشتباه کردیم؟!... ",در خدمتم. ابتدا متن نوشته ی من: اینجا(کلیک کن) و این هم نظرات شما دوستان: اینجا(کلیک کن)
-
احساس امنیت...
جمعه 30 دیماه سال 1390 00:14
هنگامی که ما زن ها احساس امنیت می کنیم در بهترین اندازه های خود ظاهر می شویم.بدین معنا که آرامش بیشتر و نگرانی کمتر, اعتماد به نفس بیشتر و ناامنی کمتر,و بالاخره استقلال بیشتر و توقع کمتری خواهیم داشت. دکتر باربارا دی آنجلیس رازهایی درباره ی زنان *برای دونستن بیشتر از دکتر باربارا, اینجا کلیک کنین. *حتما کتاب های...
-
سکانس آخر...
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 00:12
سکانس آخر: من تو کوله باری از امید, و عشق! افق پیش رو, سایه ها مبهم. در لق لقه ی میان رفتن و ماندن, رو سوی تو می کنم: برویم بانو؟ -برویم. *شاعر این شعر(اگه بشه اسمشو شعر گذاشت) خودمم(برگرفته از شعر سهراب)! *از نقد شدن-حتی بی رحمانه- استقبال می کنم!
-
حرف بزن با ما!...
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 00:12
دو خواهر,برادر نداشتند او را بافتند از ابریشم سفید و ابریشم سرخ کمرش جعبه بود چشم های سیاهش,جواهر ابروهایش علف های دریایی و دندان هایش,ردیفی از مروارید. به او عسل و شکر می دادند "چیزی بگو! حرف بزن با ما!" واسکو پوپا
-
یک شعر...
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 00:12
یک شعر باعث شد بفهمم که با نوشتن,با نشان دادن دنیای نامرئی ام,می توانم برابرانه با شرایط دنیای مرئی دوستانم در کودکی رقابت کنم:قدرت جسمانی,لباس های مد روز,ماشین,مهارت در ورزش,... . پائولو کوئلیو زهیر *برای دونستن بیشتر از پائولو, اینجا کلیک کنین. *اگه چند نفر تاثیرگذار در زندگی مو بخوام اسم ببرم,یکیش پائولوست! جدی می...
-
کسی که مثل هیچکس نیست....
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 00:05
من خواب دیده ام که کسی می آید من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام و پلک چشمم هی می پرد و کفش هایم هی جفت می شوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستاره ی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام کسی می آید کسی می آید کسی دیگر کسی بهتر کسی که مثل هیچکس نیست... فروغ فرخزاد * برای دونستن بیشتر از فروغ, اینجا کلیک کنین. *فک کنم...
-
کجا را اشتباه کردیم؟...
شنبه 24 دیماه سال 1390 00:10
سلام دوستان من.چون همیشه با مطلبی که نیاز به هم یاری ه شما عزیزان داره در خدمتتونم.و چون همیشه تکمیل شده ی این مطلب(همراه با نام,نظر و آدرس وب شما دوستان) جمعه ی آینده در وب حس سبز قرار خواهد گرفت.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم,عنوانش هست: کجا را اشتباه کردیم ؟ چند هفته پیش یکی از دوستان مجازی از طریق نظرات اطلاع...
-
امروزمان را چه کنیم؟!...
جمعه 23 دیماه سال 1390 00:11
نیمه شب بود, به گمانم. من تو لذت گفتن ناگفته ها! ترس, همه وجودمان بود. گفتی: همه دیروزت; ... . گریستم. گفتم: همه فرداها; امید! خندیدی. امروزمان را چه کنیم؟! *شاعر این شعر(اگه بشه اسمشو شعر گذاشت) خودمم! *از نقد شدن-حتی بی رحمانه- استقبال می کنم!
-
پرسه در دنیای مجازی...
جمعه 23 دیماه سال 1390 00:09
چون همیشه مشغول پرسه زنی در دنیای مجازی بودم,چون همیشه به مطلب زیبایی برخوردم,و چون همیشه این زیبایی رو با شما تقسیم می کنم: http://www.hard-candy.blogfa.com/post-15.aspx http://amirbakhtiari.blogfa.com/post-109.aspx
-
بگذار اقرار کنم...
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 00:12
بوسه بر پیشانیت مینهم در این واپسین دیدار بگذار اقرار کنم: حق با تو بود که پنداشتی زندگانیم رویایی بیش نیست با این وجود گر روز یا شبی چه در خیال،چه در هیچ امید رخت بربندد پنداری که چیز کمی از دست دادهایم؟ گر اینگونه باشد سراسر زندگانی رویایی بیش نیست. ادگار آلن پو *برای دونستن بیشتر از ادگار, اینجا کلیک کنین. *پدر...
-
روزی خواهیم توانست...
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 00:15
شعور یک گیاه در وسط زمستان,از تابستان گذشته نمی آید, از بهاری می آید که فرا می رسد.گیاه به روزهایی که رفته,نمی اندیشد.به روزهایی می اندیشد که می آید.اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد,چرا ما-انسان ها- باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هر آنچه می خواهیم,دست یابیم؟ جبران خلیل جبران نامه های عاشقانه ی یک پیامبر...
-
بازی از سر!...
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 00:06
نفس هایت را شماره می کنم: یک,دو,سه,... هر نفس,یک بوسه! جرزنی نکن, این هفتمی بود,نه هشت! قبول نیست, بازی از سر! *شاعر این شعر(اگه بشه اسمشو شعر گذاشت!) خودمم! *در ادامه ی مطلب اولین شعری که در زندگیم سرودم رو می ذارم.13 سال پیش(در سن 12 سالگی)!نخندین ها!!! این گل را برای تو چیده ام!: در شکاف صخره ای در بالای رودخانه ای...
-
نیمه ی دیگر خودم...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 00:06
امروز می خواهم با تو,از نیمه ی دیگر خودم بگویم. می گویم نیمه تا جایی هم برای تنفس بماند وگرنه اگر هیچ کس نداند, من و تو می دانیم که چقدر این نیمه وسیع است و بیکران. پردیس چابک کاکائوی ترش *هیچ صفحه ای برای معرفی پردیس تو نت نبود! *این کتاب رو 4 سال پیش خوندم.واقعا زیباست.واقعا زیبا! *تمام کتاب به صورت توصیف,حس نویسنده...
-
بهترین من,بهترین ها از آن تو(نظرات)...
شنبه 17 دیماه سال 1390 00:31
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان ,در مورد مطلب "بهترین من,بهترین ها از آن تو!... ",در خدمتم. ابتدا متن نوشته ی من: اینجا(کلیک کن) و این هم نظرات شما دوستان: اینجا(کلیک کن)
-
ظلمتی مطلق...
جمعه 16 دیماه سال 1390 00:13
و لحظههای بیشمار عصبیت. طلب میکنم که بگذار ببینم. میگویم که بگذار ایستادگی کنم. بارانی سرد فرو میبارد در شب. در کوچهها و خیابانهای شهر من ظلمتی مطلق سخت در کار است. آدام زاگایفسکی *خواهش می کنم به معنی این شعر توجه کنید!
-
دوباره زندگی می کنیم...
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 00:12
چرا تا این اندازه متقاعد شده ام که مردن ما را از آن کسی که عاشقش هستیم جدا نمی کند؟ چرا که کسی را که امروز عاشقش هستم ... چرا که من و او میلیون ها بار پیش از این مرگ را چشیده ایم و در این لحظه و در این دقیقه و ساعت دوباره با یکدیگر زندگی می کنیم. ریچارد باخ پلی به سوی جاودانگی
-
من چشم خورده ام...
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 00:20
مادربزرگ گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازوی من در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق خمره دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست دستم به دست دوست ماند پایم به پای راه رفت من چشم خورده ام من چشم خورده ام من تکه تکه از دست رفته ام در روز روز زندگانیم. حسین پناهی *برای دونستن بیشتر از حسین پناهی,...
-
ثروت واقعی...
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 01:21
اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی,هرگز پول هایت را نشمار,قطره ای اشک بریز و دست هایی را که برای پاک کردن اشک هایت می آیند بشمار! این است ثروت واقعی! کورش کبیر
-
هر آنچه میتوانی...
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 00:17
یک ماهی عاشق بودیم، بعد او سرِ کار رفت،فکر میکنم در ازمیر، و دیگر هیچوقت همدیگر را ندیدیم. آن چشمانِ خاکستری باید که از دست داده باشند, زیباییشان را – اگر که او هنوز زنده باشد؛ آن چهرۀ دلفریب باید که در هم شکسته باشد. ای یاد،آنچنان که بودند نگاهشان دار. و ای یاد، هر آنچه میتوانی از عشق باز آر، هر آنچه که...