حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

هدیه تهرانی!...

 سال ها پیش که تازه معروف شده بودم،روزی در ترافیک خیابان 

بهشتی،پشت فرمان رنو 5 سبزم نشسته بودم.پسر جوانی قصد 

داشت شیشه ی ماشین را پاک کند.تا مرا دید،کمی صبر کرد،به 

من خیره شد و پرسید:تو بازیگری؟گفتم:بله.گفت: اسم ات چیه؟ 

ادامه مطلب ...

شما دیگه چرا؟!

 بارها پیش آمده که وقتی در حال راننده گی هستم و عده ای  

خلاف می کنند، عصبانی شوم. مثلا چراغ قرمز رد می کنند، از  

فرعی با سرعت وارد اصلی می شوند، یک طرفه می رانند، دوبله  

پارک می کنند و سد راه می شوند. عصبانی می شوم و بوق  

ادامه مطلب ...

با کیانیان؟!...

 در اطراف یکی از شهر های مرکزی ایران فیلم برداری داشتیم.همه ی  

بازیگران محلی بودند.فقط من،فیلم بردار و عکاس غیر بومی بودیم.در  

یکی از صحنه ها می بایست جلوی دوچرخه ی یکی از بازیگران محلی  

می نشستم و او مرا از کوه و در و دشت و رودخانه... عبور می داد.قرار  

ادامه مطلب ...

تازه مسلمان!...

 با کمال تبریزی،حسن پور شیرازی،عمو پورنگ، سیروس مقدم و ... به  

سرپرستی آقای نوروز بیگی رفته بودیم مکه. بقیه ی کاروان مان هم  

زایرین معمولی بودند. 

 هم کاروانیان ما از دیدن ما تعجب می کردند.ایرانیان دیگر هم که با  

ادامه مطلب ...

هدیه تهرانی!...

 سال ها پیش که تازه معروف شده بودم،روزی در ترافیک خیابان 

بهشتی،پشت فرمان رنو 5 سبزم نشسته بودم.پسر جوانی قصد 

داشت شیشه ی ماشین را پاک کند.تا مرا دید،کمی صبر کرد،به 

من خیره شد و پرسید:تو بازیگری؟گفتم:بله.گفت: اسم ات چیه؟ 

ادامه مطلب ...

چرا این قدر بزرگه؟!...

 چند سال پیش با هایده و علی در فرودگاه مهر آباد منتظر صنم بودیم که 

از پاریس بیاید. 

 او در کنسرواتوار پاریس درس می خواند.ویلن سل می نوازد.برای  

تعطیلات به ایران می آمد.مردم با من خوش و بش می کردند،تا بالاخره 

هواپیما نشست و مسافرین آمدند. 

 راه رویی میان استقبال کننده گان باز شد و از راه رسیده گان با چرخ ها 

و چمدان های شان آمدند. 

ادامه مطلب ...

در میان مردم...

 دو سال پیش یک نفر از هند آمده بود و با حیرت برای ام تعریف می 

کرد،مرتاضی را دیده که صبح زیر آب رودخانه می رفته و غروب بیرون 

می آمده.من تعجب نکردم و به او گفتم قورباغه هم می تواند این کار 

را بکند.از کسی که روی آب هم راه می رود تعجب نمی کنم،چون 

پشه هم می تواند روی آب راه برود.کار سخت و حیرت آور برای آدم 

این است که بتواند میان مردم باشد و آدم خوبی باشد.به همه 

احترام بگذارد و حق کسی را زیر پا نگذارد. 

 

                                                                                      رضا کیانیان 

                                                                                   این مردم نازنین 

 

 *برای دونستن بیشتر از رضا,اینجا کلیک کنین. 

ادامه مطلب ...

ماچ آب دار!...

 به هم راه محمد تحت کشیان،رضا عطاران،آقای موسوی و همسرش 

از فرودگاه ارلی بیرون می آمدیم. 

 یک خانم مسن ایرانی مرا کشف کرد.جلو آمد و خانم سی ساله 

ای،که بچه ای در بغل داشت را به من نشان داد و گفت:این دختر 

من از بچه گی عاشق شماست. 

 با او سلام و علیک و خوش و بش کردم و می خواستم زودتر بروم 

چون بقیه منتظرم بودند.بعد از خداحافظی گفتم:پسر شما،اشاره 

به کودکی که در بغل خانم بود،خیلی شبیه کودکی های من است. 

 خانم جوان جیغ خفیفی کشید و ماچی آب دار از لپ پسرش کرد! 

 

                                                                                      رضا کیانیان 

                                                                                   این مردم نازنین 

 

 *برای دونستن بیشتر از رضا,اینجا کلیک کنین. 

ادامه مطلب ...

اتاق خواب!...

 بچه های یکی از شبکه های تلویزیون خودمان که گزارش تهیه می 

کردند،مرا دیدند.گزارش گر نزد من آمد و پرسید:اجازه می دهید 

مصاحبه کنیم؟ 

 پرسیدم در باره ی چی؟ 

 گفت:در باره ی احوالات شما در مکه. 

ادامه مطلب ...