هر ثانیه میگذرد
چیزی از تو را با خود میبرد...
زمان غارتگر غریبی است؛
همه چیز را بی اجازه میبرد...
ادامه مطلب ...کلمات...!
کلمات...!
کلمات ساده، چه قدرتی در دل نهفته دارند؛
با کلمات ساده میتوان...
ادامه مطلب ...در زیر سکوت تو گنجی است
خاموش و مغرور
همچون میراث یک دهکدۀ دور
گنجی پنهان
ادامه مطلب ...شازده کوچولو پرسید:
-پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می کند.
مار گفت:
-با آدم ها نیز آدم احساس تنهایی می کند...
آنتوان دو سنت اگزوپری
شازده کوچولو
*برای دونستن بیشتر از آنتوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...سعی کردم ...!
او را به دنیای خودم بکشانم؛
اما هر چه که به او نشان دادم؛
تیره بود و خاکستری ...
آنتوان دو سنت اگزوپری
*برای دونستن بیشتر از آنتوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...نگاهت چه رنج عظیمی است،
وقتی به یادم میآورد...
که چه چیزهای فراوانی را...
هنوز به تو نگفتهام ... .
آنتوان دو سنت اگزوپری
*برای دونستن بیشتر از آنتوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...شازده کوچولو کویر را از پاشنه درکرد و جز یک گل به هیچی برنخورد:یک
گل سه گلبرگه.یک گلِ ناچیز.
شازده کوچولو گفت:-سلام.گل گفت:-سلام.شازده کوچولو با ادب پرسید:
-آدمها کجاند؟گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیدهبود.این بود که گفت:-
ادامه مطلب ...به خودم میگویم ستارهها واسه این روشنند
که هرکسی بتواند یک روز مال خودش را پیدا کند!...
اخترک مرا نگاه! درست بالا سرمان است...
اما چهقدر دور است!
آنتوان دو سنت اگزوپری
شازده کوچولو
*برای دونستن بیشتر از آنتوان,اینجا کلیک کنین.
شازده کوچولو پرسید:
-پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می کند.
مار گفت:
-با آدم ها نیز آدم احساس تنهایی می کند...
آنتوان دو سنت اگزوپری
شازده کوچولو
*برای دونستن بیشتر از آنتوان,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...