انتهای پاییز!...
پاییز
فصل زردی بود,
و تنم,
بی تو,سرد!
این میانه,با من
جوجه ها هم مردند!
حس سبز
*از نقد شدن-حتی بی رحمانه- استقبال می کنم!
*یلداتون مبارک.
*چون امشب می دونستم فرصت نیست بیام,الان اومدم!
می روم...
با هر چه روزگار به من داد
با هر چه روزگار گرفت از من
مثل شبی دراز
در شط پاک زمزمه خویش می روم.
منوچهر آتشی
*برای دونستن بیشتر از منوچهر آتشی,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...عشق مطلوب...
عشق مطلوب به معنای عشق ورزیدن نه تنها با بدنتان بلکه با دل و
جان تان است.بگذارید عشقی را که در خود احساس می کنید در گفتار
و کلامتان,نگاهتان,لمس تان,بوسه هایتان و ... تجلی و نمود پیدا کند.
تا معشوقتان در یابد تنها به بدن او عشق نمی ورزید,بلکه روح و جان آنان
را نیز با تمام وجود دوست دارید.
دکتر باربارا دی آنجلیس
رازهائی درباره ی زنان
*برای دونستن بیشتر از دکتر باربارا,اینجا کلیک کنین.
تن تو...
دلت به روشنایی شب است،
میتوانم ببینمش
_در اندیشه ی منی تو_
همه ی ستاره های درخشان بر جا می مانند.
تن تو ماهِ زرین است
ادامه مطلب ...تعطیل است!...
چشم ها را بست،خنکی گوارای آب را از کف پا کشید تا ذره ذره ی
تنش.گوش را داد به صدای چک چک قطره های آب و تکان برگ های
درخت،تا آرام آرام شلوغی و همهمه ی آدم های دور و بر محو شود،
آن قدر که چیزی نشنود جز صدای پرنده ها با جیک جیک های تند و
ادامه مطلب ...می تراود مهتاب...
می تَراوَد مَهتاب
می درخشد شَب تاب،
نیست یک دَم شِکَنَد خواب به چشمِ کَس ولیک
غَمِ این خُفته ی چند
خواب در چشمِ تَرَم می شکند.
نیما یوشیج
*برای دونستن بیشتر از نیما,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...تنها باش(نظرات)!...
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با انعکاس نظرات شما عزیزان
,در مورد مطلب "تنها باش!...",در خدمتم.
ابتدا متن نوشته ی من:
و این هم نظرات شما دوستان:
ترجمه ی ترانه:GIRL ON FIRE,ترانه ای از ALICIA KEYS
She's just a girl, and she's on fire
اون فقط یه دختره، و خیلی فوق العاده ست
Hotter than a fantasy, longer like a highway
جذاب تر از اون که بتونی فکرش رو بکنی، بلند مثل یه بزرگراه
She's living in a world, and it's on fire
تنها گناه!...
هیچ گناهی وجود ندارد,جز اینکه عاشق نباشیم.شجاعت داشته باشید.
توانایی عاشقی داشته باشید,حتی اگر عشق,خطرناک و هولناک جلوه
کند.در عشق شاد باشید.از پیروزی لذت ببرید.از ندای دلتان پیروی کنید.
پائولو کوئلیو
والکری ها
*برای دونستن بیشتر از پائولو,اینجا کلیک کنین.
ای زندگی!...
دوباره امروز زنده ام
دوباره تو را
بر شانه های خویش
بلند می کنم
ای زندگی!
پابلو نرودا
*برای دونستن بیشتر از پابلو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...ای عزیز(نامه ی بیست و هفتم)...
بانو!
همسفر همیشه بیدار دلسوزی چون تو داشتن،موهبتی ست که هر
راه طولانی سوزان را به حدی حسرت انگیز،کوتاه می کند ـ و کوبیده و
آبادی نشان.
اما عزیزمن!لااقل به خاطر سلامت این هم اندیش همقدمی که من در
تمامی سفرهایم،تا لحظه های آخر،به او محتاجم،و به راستی عصای
ادامه مطلب ...گاهی...
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ِ ناشناس ِ شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را
ادامه مطلب ...میلیون ها بار!...
چرا تا این اندازه متقاعد شده ام که مردن ما را از آن کسی که عاشقش
هستیم جدا نمی کند؟
چرا که کسی را که امروز عاشقش هستم ... چرا که من و او میلیون ها
بار پیش از این مرگ را چشیده ایم و در این لحظه و در این دقیقه و ساعت
دوباره با یکدیگر زندگی می کنیم.
ریچارد باخ
پلی به سوی جاودانگی
*برای دونستن بیشتر از ریچارد باخ,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...نگفتم!...
گفتم:اگر راهت را انتخاب کرده ای،
من آن را سد نخواهم کرد.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم،می شنوم.
شل سیلور استاین
*برای دونستن بیشتر از شل,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...تنها باش!...
سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به
همکاری شما عزیزان داره,در خدمتم.نظرات,جمعه ی آینده,منعکس
می شه.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم,عنوانش هست:
تنها باش!...
چند وقت پیش مطلبی رو در وب دوست خوبم,"حسرت پرواز" خوندم,که
خوندن مجددش خالی از لطف نیست:
ادامه مطلب ...ترجمه ی ترانه:CLICHE,ترانه ای از ALEXANDRA STAN
I feel so good when I spend all my time with you
خیلی احساس خوبی دارم هنگامی که تمام وقتم را با تو می گذرانم
I feel so safe after all we’ve been going through
بعد از تمام چیزهایی که پشت سر گذاشتیم، خیلی احساس امنیت
میکنمWhen I’m looking in your eyes
وقتی در چشمهایت نگاه میکنم
ادامه مطلب ...
بخشی از وجودم...
انگار بخشی از وجودم بودی که سر به سر بخش دیگر وجودم می
گذاشت،فکر می کنم آن زندگی کوتاه مدت در گوران،به یک زندگی
درونی تبدیل شده بود.تردید،شوخ طبعی،سرزندگی،بازیگوشی تو به
درون من منتقل شده بود.شگفت انگیز بود من تو را در درون خودم کشته
بودم اما از خاکستر وجودت جوانه ای در درونم بالیده بود؛آن قدر که
ادامه مطلب ...به سرابم نمی برد!...
در راه زندگی ...
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کشم از دل که:
آب ... آب ...!!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد!
پر کن پیاله را ...
فریدون مشیری
*برای دونستن بیشتر از مشیری,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...