ای کاش می توانستم بگویم که با من چه می کنی
تو جانی در جانم می آفرینی
تو تنها سببی هستی که به خاطر آن,
روزهای بیشتر,شب های بیشتر و سهم بیشتری از زندگی می خواهم
ادامه مطلب ...در هر حال,خود را در دستان تو می گذارم,یک انسان,تنها زمانی
می تواند خود را در دستان کسی بگذارد که عشقش چنین عظیم
باشد,که نتیجه ی این تسلیم,آزادی مطلق باشد.
جبران خلیل جبران
نامه های عاشقانه ی یک پیامبر
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...آنگاه که تو,واژه ای بی صدا در میان لب های لرزان زندگی بودی,
من نیز همانجا,واژه ای بی صدا بودم و چون زندگی ما را برون
انداخت,به اقلیم وجود برآمدیم.دل هامان,به یاد دیروز و اشتیاق
فردا,می تپید;دیروز,مرگ مطرود است و فردا,تولد موعود.
جبران خلیل جبران
پیشتاز
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...شب سپری شده است.ما فرزندان شب هستیم و با سر زدن
سپیده بر بلندی ها,خواهیم مرد و از خاک ما,عشقی بس
نیرومندتر زبانه خواهد کشید,در پرتو خورشید خنده سر خواهد
داد و جاودان خواهد ماند.
جبران خلیل جبران
پیشتاز
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...شعور یک گیاه در وسط زمستان,از تابستان گذشته نمی آید,
از بهاری می آید که فرا می رسد.گیاه به روزهایی که رفته,نمی
اندیشد.به روزهایی می اندیشد که می آید.اگر گیاهان یقین دارند
که بهار خواهد آمد,چرا ما-انسان ها- باور نداریم که روزی خواهیم
ادامه مطلب ...وقتی راه می روم,تو به من نزدیکی,وقتی کار می کنم,تو با من
سخن می گویی;و آن دم که احساس می کنم تنهایی مرا می
خورد,حضور تو در کنارم تجلی می یابد.لحظاتی هست که می
دانیم میان ما و آنان که دوستشان داریم,هیچ فاصله ای نیست.
جبران خلیل جبران
نامه های عاشقانه ی یک پیامبر
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...همیشه بشریت را دوست داشته ام.آری ... بسیار دوست داشته ام!
به عقیده ی من انسان ها بر سه گروه اند:
یکی آنها که زندگی را دشنام می دهند,دیگری آنها که خجسته و
مبارک اش می دانند و سرانجام آنها که در اندیشه ی آن اند.
جبران خلیل جبران
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...رحم کن,ای نفس من
تو مرا به عشقی وادار کردی
که توان کشیدن آن را نتوانم.
تو و عشق,قدرتی جدا نشدنی هستید;اما
ادامه مطلب ...خموش باش قلب من تا سر زدن طلوع فجر,
که هر آن که صبورانه صبح را انتظار کشد
او را خواهد دید
و هر آن که نور را عشق بورزد,
ادامه مطلب ...مرا ترک کن ای سرزنشگر من,
تو را به عشقی
که روحت را
با محبوبت یگانه کرد,سوگند;
ادامه مطلب ...خموش باش قلب من,تا طلوع سپیده دم;
خموش باش گر چه طوفان,
در اعماق قلب تو,ریشخندت می کند!
خموش باش قلب من
ادامه مطلب ...پس این جاست دست من
با دستان زیبایت آن را گره بزن
و این جاست جسم من
با بازوان مهرانگیزت آن را در آغوش گیر
ادامه مطلب ...بشتاب,بشتاب ای یاور من,
که امشب,من میزبان توام و تو,میهمان عزیز من.
خوش آمدی!
جبران خلیل جبران
پیشتاز
*برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید.
ادامه مطلب ...