حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

و این جاست...

پس این جاست دست من 

با دستان زیبایت آن را گره بزن 

و این جاست جسم من 

با بازوان مهرانگیزت آن را در آغوش گیر 

... 

و این جاست لبهای من 

بوسه ای گرم و طولانی بر آن ها ببخش 

... 

 

                                                                              جبران خلیل جبران 

 

 *برای دونستن بیشتر از جبران,اینجا کلیک کنید. 

 *یکی از بهترین عاشقانه نویس های جهان رو جبران می دونم! 

 *جبران معشوقه ای به نام ماریا(یا ماری,اگه اشتباه نکنم!) داشت, 

که بعدها,بعد از مرگ جبران,تمام نامه هاش به ماری,توسط پائولو 

کوئلیو,با سختی و زحمت فراوان,جمع آوری می شه و حاصلش 

می شه کتابی به شدت خواندنی با نام عاشقانه های یک پیامبر 

(بعضی هاش رو تو وب گذاشتم). 

 *دین جبران مسیحی هست. 

نظرات 6 + ارسال نظر
site01 جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ق.ظ

540365484179آیا بالاخره راهی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد ؟؟؟
یک راه مطمئن و درآمدزا برای کسانیکه مایلند از صفر شروع نموده و از هیچ به همه چیز برسند
درآمد بسیار زیاد , آسان , مطمئن و قانونی برای صاحبان سایتها , وبلاگها و بازاریابها
با هر بازدید و سابقه فعالیتی که دارید به گروه ما بپیوندید
>>> و طعم واقعی پول اینترنتی را حس کنید <<<
آیا تا به حال اندیشیده اید که می توانید در منزل و بدون نیاز به خروج از منزل حتی تا سقف 755 هزار تومان در ماه نیز درآمد داشته باشید؟؟؟
برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.site01.10r.ir

پرنده جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ http://GHAFASETARIK.PERSIANBLOG.IR

خیلی زیبا بود...
گر من به شوق دیدنت از خویش میروم
از خویش میروم تا تو با خود بیاری ام...

سمیه جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.baranedeltangi.persianblog.ir

سلام ممنون میشم که به وبلاگ من سر بزنید و رو تبلیغاتم کلیک کنید ممنون

عرفان جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ب.ظ http://ebrahimerfani.blogfa.com

به نام یزدان پاک

درود بر شما

البته احساس میکنم قبلا هم اومدم اینجا ولی......
خب مهم نیست.....

آنگاه المیترا گفت:با ما از عشق سخن بگوی.


پیامبرسربرآوردونگاهی به مردم انداخت"و سکوت وآرامش مردم رافرا

گرفته بود.
سپس با صدایی ژرف و رسا گفت:

هرزمان که عشق اشارتی به شماکرددر پی او بشتابید"

هر چند راه اوسخت و ناهموار باشد.

و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید"

و هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند.

و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید.

هر چند دعوت او رویاهای شما راچون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما

را خزان کند.

زیرا عشق چنانکه شما را تاج بر سر می نهد " به صلیب نیز میکشد.

و چنانکه شما را می رویاند شاخ و برگ شما را هرس می کند.

و چنانکه تا بلندای درخت وجودتان بالا میرود و ظریف ترین شاخه های

شما را که در آفتاب می رقصند نوازش می کند .

همچنین تا عمیق ترین ریشه های شما پایین می رود و آنها را که به

زمین چسبیده اند تکان می دهد.

عشق شما را چون خوشه های گندم دسته می کند.

آنگاه شما را به خرمن کوب از پرده ی خوشه بیرون می آورد.

و سپس به غربال باد دانه را از کاه می رهاند.

و به گردش آسیاب می سپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید.

سپس شما را خمیر می کند تا نرم و انعطاف پذیر شوید.

و بعد از آن شما را بر آتش می نهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان

مقدس شوید.

عشق با شما چنین رفتارها می کند تا به اسرار قلب خود معرفت یابید.

وبدین معرفت با قلب زندگی پیوند کنید و جزیی از آن شوید.

اما اگر از ترس بلا و آزمون" تنها طالب آرامش و لذتهای عشق باشید "

خوشتر آنکه عریانی خود بپوشانید.

و از دم تیغ خرمن کوب عشق بگریزید

به دنیایی که از گردش فصلها در آن نشانی نیست"

جایی که شما می خندید اما تمامی خنده ی خود را بر لب نمی آورید.

و می گر یید اما تمامی اشکهای خود را فرو نمی ریزید.

عشق هدیه ای نمی دهد مگر از گوهر ذات خویش.

و هدیه ای نمی پذیرد مگر از گوهر ذات خویش.

عشق نه مالک است و نه مملوک.

زیرا عشق برای عشق کافی است.

وقتی که عاشق می شوید مگویید:" خداوند در قلب من است.

" بلکه بگویید "من در قلب خداوند جای دارم."و گمان مکنید که زمام

عشق در دست شماست" بلکه این عشق است که اگر شما را

شایسته بیند حرکت شما را هدایت می کند.


عشق را هیچ آرزو نیست مگر آنکه به ذات خویش در رسد.

اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید"



آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب می رود و

برای شب آواز می خواند.



آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید.

آرزو کنید که زخم خورده ی فهم خود از عشق باشید و خون شما

به رغبت و شادی بر خاک ریزد.

آرزو کنید سپیده دم بر خیزید و بالهای قلبتان را بگشایید

و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است.



آرزو کنید که هنگام ظهر بیارامید و به وجد و هیجان عشق بی اندیشید.

آرزو کنید که شب هنگام به دلی حق شناس و پر سپاس به خانه باز آیید.

و به خواب روید. با دعایی در دل برای معشوق و آوازی بر لب در

ستایش او.


بهار جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ب.ظ http://sahel-abi.persianblog.ir

یکــــ نفــ ــر در همین نزدیکـــ ـــی ها

چیزیــــــ

بـهـــ وسعتـــــ یک زندگیــــ برایــ ـــت جا گذاشتهــ استـــ

خیالتـــ راحتــــــ باشــ ــد

آرامــــ چشمهایـــ ـــت را ببنـــ ــد

یکـــ نفر برای همــ ــه نگرانــ ـــی هایتــــــ بیدار استـــــــ

یکـــ نفر کهـــ از همــ ــه زیبایــ ـــی های دنیــ ــــا

تنهــــ ــــا تـــ و را باور دارد ...

نرگس دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ق.ظ http://kaghazekhatkhati.blogsky.com/

یه متن با احساس زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد