به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود...
احمد شاملو
*برای دونستن بیشتر از شاملو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...بیتوتهیِ کوتاهیست جهان
در فاصلهیِ گناه و دوزخ
خورشید
همچون دشنامی برمیآید
و روز
ادامه مطلب ...سکوت،
سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده.
احمد شاملو
*برای دونستن بیشتر از شاملو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشه است
بیشترین عشق جهان را به سوی تو میاورم
از معبر فریادها و حماسه ها.
احمد شاملو
*برای دونستن بیشتر از شاملو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...مرا تو بی سببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب کدامین سلامی به آفتاب
از دریچه ی تاریک؟
احمد شاملو
*برای دونستن بیشتر از شاملو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم
تنهائی غم انگیزش را در می یابم.
اندوهش غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی.
همچنان که شادیش
طلوع همه آفتاب هاست.
احمد شاملو
*برای دونستن بیشتر از شاملو,اینجا کلیک کنین.
ادامه مطلب ...ای پری وار در قالب آدمی
که پیکرت جز در خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضورت بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه می کند,
ادامه مطلب ...روزی که تو بیایی,برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
...
ادامه مطلب ...نامت را به من بگو...
دستت را به من بده...
حرفت را به من بگو...
قلبت را به من بده...
ادامه مطلب ...چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل می دهم
آئینه ای برابر آئینه ات می گذارم
ادامه مطلب ...لمسِ تن تو
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد....
داغیِ لبت ، جهنم من است
ادامه مطلب ...