حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

نقد تئاتر:هم هوایی,تئاتری از افسانه ماهیان

 نمایشی که دیدن آن واجب است. 

 نمایش «زنانه »ای که همه ابعادش در جهت همین ویژگی به شکلی به  

هم تنیده که بعضی لحظه ها با خودت میگویی «باید زن باشی که عمق  

تمام این احساسات را بفهمی» از احساسات خام و سربه هوایی شیدا  

کننده ی شهلا تا سختی و زبری دلهره آور لیلا...و نرگس خاتونی به  

استقامت کوه و نرمی آب. شاید تمام این توصیفات در کلام کلیشه  

هایی تلویزیونی به نظر بیاید اما وقتی تمام آنها را در کنار هم تماشا  

میکنی ، به سادگی زن هایی را میبینی که منم..تویی.. و تک تک  

زنهای این جامعه. 

 بازی های تحسین برانگیز و دیالوگ های روان،دستت را میگیرد و  

به آرامی تو را باخود به اعماق سه زندگی «واقعی »میبرد. سه  

زندگی به ظاهر دور ولی در فاصله یک قدمی بین نوار های سیاه.  

رنگ سیاه دکور و آشپزخانه ای که صوری ترین وجه مشترک این  

زندگی زنانه است،فضایی آشنا برای تویی میسازد که حالا در «هوای   

مشترک» این سه زندگی معلقی... با شهلا در دادگاهی و مدافع  

حقیقتی که هیچکس باور نکرد،با لیلا در کمپ کیتو هستی و مردد  

برای بازگشت ...و با نرگس انتظار میکشی. 

 در واقع اصلیترین جذابیت نمایش ریشه در واقعی بودن آنها دارد . 

این واقعی بودن در اول راه تورا سه قسمت میکند ،سه قسمت  

درگیر بین نمایش و آنچه از واقعیت شهلا و لیلا در خاطر داری(و  

شرمگین من که از عباس دوران و زندگیش جز شنیده هایی مبهم  

نمیدانستم) و هرچه جلوتر میروی این قسمتها به هم نزدیکتر  

میشوند تا جایی در آشپزخانه ی خالی به یک نقطه میرسند. 

 تنظیم بدون نقص صداو انتخاب آهنگهایی که همه در آرشیو پس  

ذهنمان بایگانیشان کرده ایم، لحظه ها را ملموس تر میکند. هرچند  

استفاده بیشتر از موسیقی میتوانست به همراهی تماشاگر ،که  

لحظاتی میان جا به جا شدن داستان ها گم میشود،کمک کند.  

ماجراهایی که در ابتدای نمایش (و به عقیده ی من عامدانه)جدا به  

نظر میرسندو حتی در جند جا بی ربط بودنشان به هم چه در  

دیالوگ ها و چه در بازیها،تماشاگر را متوقف میکند، رفته رفته با  

هم یکی شده و تو در آخر نه سه داستان،که یک داستان را دیده ای.  

داستان «زن» 

 و به این ترتیب بعد از پایان داستان وقتی ساعت را از همراهت  

مشنوی،با تعجب میگویی «واقعا دو ساعت شد؟؟!» و در حالی  

سالن (دوست نداشتنی) را ترک میکنی که طنین صدای برخورد 

حلقه هادر گوشت زنگ میزند،بوی حلوا در سرت پیچیده و به دویاره  

دیدن نمایش فکر میکنی. 

 منبع:http://www.tiwall.com 

 نقد:سیده لعیا میری 

 

 *برای رزرو بلیط,دیدن عکس ها,نقدهای بیشتر و ...,اینجا کلیک کنین. 

 *باران کوثری,ستاره اسکندری و الهام کردا توش بازی می کنن. 

 *تا 30 آذر فرصت دیدنش رو دارین. 

 *وظیفه ی تک تک ما حمایت از تئاتر و سینمای مستقل ایرانه! 

 *بلیط تئاتر و سینما گرونه؟ماهی چقد خرج چیپس و پفک و سیگار 

(خدای ناکرده!) و ... می کنیم خیلی هامون؟! 

 *فرزندانمون رو از کودکی با کتاب,سینما و تئاتر انس بدیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد