نقش هایی که کشیدم در روز ،
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرح هایی که فکندم در شب ،
روز پیدا شد و با پنبه زدود
دیر گاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست در این خاموشی
دست ها ، پاها در قیر شب است.
سهراب سپهری
*برای دونستن بیشتر از سهراب,اینجا کلیک کنین.
*اولین شاعر معاصری که با شعراش شعر نو رو فهمیدم!
*نگاه سهراب به زندگی و اون مدینه ی فاضله ی توی ذهنش,درکش
برای همه میسر نیست!
*بعدها دبیر ادبیاتی داشتم که گفت:همیشه پسرا عاشق سهراب می
شن و دخترا عاشق فروغ!و من گند زدم به تئوری استاد!
*همون وقتا کتابی دیدم که در مورد سهراب بود و شاملو گفته بود که
چرا سهراب در این زمانه ی بسته(دوران شاه),به جای غم
مردم,از گل و طبیعت حرف می زنه؟!
*کتاب "اتاق آبی" رو حتما بخونین!البته اگه گیر بیاد!
*و همین طور کتاب "سهراب,مرغ مهاجر",از پریدخت سپهری(خواهر
سهراب).
*برای شنیدن و دانلود اشعار سهراب با صدای زنده یاد خسرو
شکیبایی,اینجا کلیک کنین.
سلام... ظاهراً دنیا به دو دسته آدمای خوب و بد تقسیم میشه. خوبها شبا رو راحت تر میخوابن، بدها، روزاشون رو جالبتر میگذرونن!
وودی آلن
از حضور شما در داستانکم ممنونم [گل]
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی...
چه نیازی...
چه غمی است؟؟؟؟؟!!!!
سلام بر دوست همیشه سبزم
امیدوارم حالت خوب باشه
شرمتده از بی معرفتیم و نبودم در این مدت
و سپاس از اینکه فراموش نکردید مارو
سر فرصت خواهم اومد و راجع به پستت نظرمو میگم
سبز سبز باشی دوست من[گل]
زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
در فصل کاشت با بهار برقص
در فصل داشت با تابستان بچرخ
پس از برداشت
در پاییز کنار دیوار بنشین
با زمستان کنار کرسی بنشین …
شاهنامه بخوان واستکان استکان چای
به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
مبادا …
مبادا زندگی را
دست نخورده برای مرگ بگذاری !
+خیلییییییی زیبا...
من بیشتر شاعرامونو دوست دارم...سهراب ک عشقه... :)
منم همینطور حس سبز...سعراب ساده اما عمیق و پرمفهموم می سروده...
فک میکنم سهراب درک بیشر از زندگی داشته ک تو اون دوران از گل و طبیعت و... میگفته... :)
خدارحمتش کنه...
ممنون... :)