احمد گفت:«... یک شب دیدم دخترک(نادین،دختر نه ساله) دارد دفتر
مشقش را پاک می کند.از صفحه اول شروع کرده بود و با پاک کن افتاده
بود به جان کلمات.گفتم چه کار می کنی،نادین؟گفت دارم این مشق های
قبلی ام را پاک می کنم که از فردا مشق جدید بنویسم...»
عباس معروفی
تماما مخصوص
*برای دونستن بیشتر از معروفی,اینجا کلیک کنین.
*خیلی معنا داره این متن نوشته.خیلی!
*"سمفونی مردگان" ش رو خیلی دوس دارم.
*همین طور "فریدون سه پسر داشت" رو.
*در مورد مطلب "هیچ وقت!..." حتما نظر بذارین.مرسی.