حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

ترجمه ی ترانه:SUMMER RAIN,ترانه ای از BELINDA CARLISLE

Whispering our goodbyes

Waiting for a train

I was dancing with my baby

In the summer rain

I can hear him saying

Nothing will changeCome dancing with me baby

In the summer rain

خداحافظی هایمان را نجوا می کنیم

منتظر قطار می مانیم

من با عزیزم می رقصم

در باران تابستانی

می توانم بشنوم که می گوید

هیچ چیزی تغییر نمی کند

بیا و با من برقص عزیزم

در باران تابستانی

I remember the rain on our skin

And his kisses hotter than the

Santa Ana winds

Whispering our goodbyes

Waiting for a train

I was dancing with my baby

In the summer rain

باران را بر روی پوست هایمان به خاطر می آورم

و بوسه های او را که از بادهای "سنتاآنا" داغ تر بود

خداحافظی هایمان را نجوا می کنیم

منتظر قطار می مانیم

من با عزیزم می رقصم

در باران تابستانی

I remember laughing til we almost cried

(There at station that night)

I remember looking in his eyes

به خاطر می آورم که انقدر خندیدیم که از خنده به گریه کردن افتادیم

(آنجا, در ایستگاه, آن شب)

یادم می اید که در چشم هایش نگاه کردم

Oh my love, it's you and that I dream of

Oh my love, since that day

Somewhere in my heart I'm always

Dancing with you in the summer rain

آه عشق من, این تویی و چیزی که من رویایش را داشتم

آه عشق من, از آن روز

جایی در قلبم همیشه

با تو در باران تابستانی می رقصم

Doesn't matter what I do now

Doesn't matter what I say

Somewhere in my heart I'm always

Dancing with you in the summer rain

اهمیتی ندارد که من الان چه کار می کنم

اهمیتی ندارد که چه بگویم

جایی در قلبم همیشه

با تو در باران تابستانی می رقصم

I can hear the whistle

Military train

I was dancing with my baby

In the summer rain

I can here him singing

Ooh "Love Is Strange"

Come dance with me baby

In the summer rain

می توانم سوت را بشنوم

(سوت) قطار نظامی

من با عزیزم می رقصم

در باران تابستانی

آه, عشق عجیب هست

بیا و با من برقص در باران تابستانی

I remember the rain pouring down

And we poured our hearts out

As the train pulled out

I can see my baby

Waving from the train

It was last time that I saw him

In the summer rain

به خاطر می آورم که باران می بارید

و ما احساساتمان رو بروز دادیم

وقتی که قطار عازم شد

می توانم عزیزم را ببینم

که از قطار دست تکان می دهد

این آخرین باری بود که او را دیدم

در باران تابستانی

Every time I see the lightening

Every time I hear the thunder

Every time I close the window

When this happens in the summer

Oh the night is so inviting

I can feel that you are so close

I can feel you when the wind blows

Blows right through my heart

هر بار که صاعقه را می بینم

هر بار که تندر را می شنوم

هر بار که پنجره را می بندم

هر بار که این اتفاق در تابستان می افتد

آه شب بسیار خواستنی است

تو را بسیار نزدیک احساس می کنم

زمانی که باد می وزد می توانم وجود تو را حس کنم

Every night and every day now

Though I know you've gone away

Somewhere in my heart I'm always

Dancing with you in the summer rain

اینک , هر شب و هر روز

با این که می دانم تو رفته ای

همیشه جایی در قلبم

با تو در باران تابستانی می رقصم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد