و من،
در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو،
بیدار خواهم شد.
و آن وقت حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم،و افتاد.
حکایت کن از گونههایی که من خواب بودم،و تر شد.
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.
سهراب سپهری
*برای دونستن بیشتر از سهراب,اینجا کلیک کنین.
*اولین شاعر معاصری که با شعراش شعر نو رو فهمیدم!
*نگاه سهراب به زندگی و اون مدینه ی فاضله ی توی ذهنش,درکش
برای همه میسر نیست!
*بعدها دبیر ادبیاتی داشتم که گفت:همیشه پسرا عاشق سهراب می
شن و دخترا عاشق فروغ!و من گند زدم به تئوری استاد!
*همون وقتا کتابی دیدم که در مورد سهراب بود و شاملو گفته بود که
چرا سهراب در این زمانه ی بسته(دوران شاه),به جای غم
مردم,از گل و طبیعت حرف می زنه؟!
*کتاب "اتاق آبی" رو حتما بخونین!البته اگه گیر بیاد!
*و همین طور کتاب "سهراب,مرغ مهاجر",از پریدخت سپهری(خواهر
سهراب).
*برای شنیدن و دانلود اشعار سهراب با صدای زنده یاد خسرو
شکیبایی,اینجا کلیک کنین.
حس سبز عزیز
من هیچ وقت با نوشته های کمی که از سهراب خوندم نتونستم ارتباط برقرار کنم
اما این چند سطر باعث شد
که سعی کنم یک مطالعه ای هم روی شعر ایشون داشته باشم
ممنون از انتخاب های بسیار زیبات