عاشقانه های من و خدا!...

 سلام دوستان من.چون جمعه های گذشته,با مطلبی که نیاز به 

همکاری شما عزیزان داره,در خدمتم.نظرات هفته ی آینده,منعکس 

می شه.مطلبی که برای این هفته انتخاب کردم عنوانش هست: 

 عاشقانه های من و خدا!... 

 توی اولین مطلب جمعه هام تو سال جدید می خوام از همه ی شما  

عزیزان که بگین تو اون لحظه ی زیبای سال تحویل,زمزمه هاتون با خدای  

خودتون چی بوده(گفتنی هاش رو بگین و نگفتنی هاش مث یه راز بین  

خودتون بمونه!)؟همین! 

 اینم زمزمه های من.امیدوارم و دعا می کنم که شدنی باشه: 

 "خدایا,سلام. 

 می دونی,خوب می دونی که همیشه,آره,همیشه اول واسه غیر 

خودم دعا می کنم و بعد,اگه شد,واسه خودم! 

 ازت می خوام همه ی مردم دنیا واسه یه بارم که شد طعم زندگی 

واقعی رو بچشن!چه اونایی که غرق پولن و چه اونایی که ... .ازت 

می خوام دیگه نه تبعیضی تو دنیا باشه,نه فقر,نه عدم امنیت و نه هزاران 

بلای خانمان سوز دیگه.ازت می خوام که دیگه هیچ جا,هیج جای دنیا 

کودک کار نباشه,هیج جا.ازت ...,چی دارم می گم؟!خودت بهتر از هر 

کس,تو این دنیای فانی,آگاهی از این چیزا!

 عاجزانه ازت می خوام تو این سال جدید بذاری بهت نزدیک تر شم.ازت 

دورم,می دونم!اما به خدا همه ش تقصیر من نیست!خیلی چیزا رو 

نمی شه گفت,خودت که خوب می دونی! 

 ازت می خوام که نذاری هیچ وقت امیدم رو از دس بدم.هیچ وقت.

 می دونم سرت خیلی شلوغه!ولی اگه وقتی موند و فرصتی شد,به 

منم یه نگا بنداز!" 

 عیدتون مبارک.