اصلا بگذار این ترانه
همین حوالیِ بوسه تمام شود!
من خستهام
میخواهم به عطرِ تشنهی گیسو و گریه نزدیکتر شوم،
کاری اگر نداری ... برو!
ورنه نزدیکتر بیا
میخواهم ببوسمت.
سید علی صالحی
*برای دونستن بیشتر از صالحی,اینجا کلیک کنین.
*اشعارش واقعا زیباست.
*این شعر واستون آشناست؟:حال همه ی ما خوب است!
*اشعار خارجی زیادی رو ترجمه کرده.
من برای یادبود لحظه ها
یاد خود را با تو قسمت می کنم
تا که شور و شادی این لحظه ها
یادمان باشد همیشه ، هر کجا
من برای عاشقـانه زیستن
عشق را از یک نگاه پاک تو
از پرتو نورانـی چشمان تو
ماهرانه می ربایم،صادقانه می ستایم
من برای روزهای زندگی
نقش چشمان تو را بر آسمان
می گذارم جای خورشید زمان
تا دگرگونه شود نقش و نگار این جهان
من برای ظلمت شبهای تار
از رخ پر نور و زیبای تو هم
بهره می گیرم بجای ماه و یک مهتاب ناب
تا که شب روشن تر از روزم شود
من برای گلسـِتان زندگی
از لبان تو بجای غنچه گلهای سرخ
از دو چشم تو بجای نرگس خمّار یار
می نشانم جایْ جایش را گل نیکو سرشت
من برای بلبلان ساده دل
از صدای دلنشین،آهنگ خوب صوت تو
می کنم پُر یک نوار حنجره
تا که با زیبایی صوتت ترانه سر دهند
من برای بوستان شاعری
شعر خود را از تو و با یاد تو
می سرایم ، با تو نجوا می کنم
تا تو دریابی ضمیر و حال و احوال مرا
من برای گنبد مینای خویش
هم برای چرخ دوّار بلند
از وجودت می گزینم مرکزی
گرد آن چرخیم تا اوج فـلک
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ،
گاهی تکانی می خورم … همین