گریستم،اشک تنها تسلی بخش من
و لب فرو بستم،بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست
فنا شو در تاریکی،ای روح عریان!
که من،تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم
پس بگذار بمیرم,اما عاشق بمیرم!
الکساندر پوشکین
*برای دونستن بیشتر از الکساندر,اینجا کلیک کنین.
*گاهی وقتا باید انقد وجودش رو داشته باشی که وقتی احساس
می کنی نمی تونی عشق بدی,لااقل اونو آزاد بذاری که عشق
واقعیشو پیدا کنه!
*بعضی هامون نه بلدیم عشق بدیم و نه اجازه ی عاشق شدن رو به
عشقمون می دیم!
*این حصاری که به وجود می یاریم و این پرو بال چیدن,وقتی که
خودمون نه پرواز می کنیم و نه اجازه ی پرواز,فاجعه ست!
سلام دوستم.............اپم............