حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

چشمان خیال انگیزت...

گردنم منتظر حلقه دستان تو بود 

بر سر چشمه خراب 

لیک دیدم به دو چشم نگران 

که دو دست تو گذشت 

همچو آبی که روان بود به سوی دگران. 

 

سیل سیال نگاهت 

همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود 

من به چشمان خیال انگیزت معتادم 

و در همین راه تباه عاقبت 

هستی خود را دادم. 

 

                                                                                      حمید مصدق 

 

 *برای دونستن بیشتر از حمید مصدق,اینجا کلیک کنین. 

 *مثل خیلی اشنایی های دیگه,اول راهنمایی بودم که با اشعار ایشون 

آشنا شدم! 

 *عاشقانه های تلخی داره.ولی زیبا! 

 *وزنی که توی شعرهاش هست,اون رو با اشعار سپید متفاوت می کنه. 

 *شهادت مرزبانان غیور میهنم رو تسلیت می گم.

نظرات 2 + ارسال نظر
shiva یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:03 ب.ظ http://shiva-violet.persianblog.ir

یکـــی بود یکــــی … مَــــــن میـــــروم قصه باید شــروع شود . . .

**********************************************
خیلی غم انگیزه

آرتمیس سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:45 ب.ظ http://samakeayyar.blogfa.com

فصل که رخت عوض می کند

دوباره عاشقت می شوم

گیرم زمستان باشد و من

آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم

عشق تو همین شال پشمی است

که نفسم را گرم می کند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد