گفت:«وقتی آدم ها رفتند کره ماه،با خودم گفتم لعنت به اون ها که
به ماه هم رحم نکردند.گفتم ماه رو هم آلوده کردند.گفتم لعنت به انسان
که ماه رو هم با قدم هاش ناپاک کرد.»
مصطفی مستور
استخوان خوک و دست های جذامی
*برای دونستن بیشتر از مصطفی,اینجا کلیک کنین.
*نوشته هاش واقعا رک هستن!
*قبلا از نوشته های مستور برای مطالب جمعه ها استفاده کرده بودم:
"فرض دوم!..." و "چه شیک حرف می زنی!...".
*عید قربان مبارک.
زنـــــــــدگـــــــی همیشه بهار نیست........ گــــــــــاهــــــی ابر خزان روی آن سایه مــــــــی افـــکندو بهترین دوستان را که روزی به جان هم قسم میخوردند چنان از هــــــــم جــــدا میکند که گویی آشنایی وجـــــــود نــــداشته است......و گاهی آنــــچــــنـــــان به هم نزدیک میکند که گـــــــــویــــــی اصلا جدایی وجود نداشته اســــــــــــــت...
دل شکسته صدا ندارد درد دارد
اندوه را باید لمس کرد...
کاش یک بار دست های لرزان و یخ زدهو قلب سوزانم را لمس میکردی... آنوقت شاید ... یک لحظه ... فقط یک لحظه... برای مدارا با درد هایم...
مهربان نگاهم میکردی...
عید شما مبارک
شما را به خواندن اولین داستانی که نوشته ام دعوت میکنم، لطفا به وبلاگ من تشریف بیاورید و داستانم را بخوانید و نظرتان را در موردش بدهید
مرسی
کافیست جای زخمت را بدانند..
از اعلا تریین نمکها برایت مرهم میسازند..
همان هایی ک تا
دیروز برایشان از جان میگزاشتی
************************************
vaghan in hame hazine kardan ke chi beshe??????
be jash mitonan ba un pulayi ke harum kardan gandayi ke zadan ro pak konn