حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

زندگی...

زندگی رویا نیست. 

زندگی زیبایی ست. 

میتوان٬ 

بر درختی تهی از بار٬ زدن پیوندی. 

میتوان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت. 

میتوان٬ 

از میان فاصله ها را برداشت 

دل من با تو٬ 

هر دو بیزار از این فاصله هاست. 

 

                                                                             حمید مصدق 

 

 *برای دونستن بیشتر از حمید مصدق,اینجا کلیک کنین. 

*مثل خیلی اشنایی های دیگه,اول راهنمایی بودم که با اشعار ایشون

آشنا شدم! 

 *عاشقانه های تلخی داره.ولی زیبا! 

 *وزنی که توی شعرهاش هست,اون رو با اشعار سپید متفاوت می کنه.

نظرات 8 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:35 ق.ظ http://vorojjjjak.blogfa.com

سلام دوست خوب و مهربونم ...اره گریه خوبه حسشو دارم اما گریم نمیاد ی بغضه ی گرفتگی خاصه .متشکرم ازت

farzad چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:12 ب.ظ http://ma2ta11.blogsky.com

........#.#.#.#......#.................#...
........#...........#.....#.................#...
......#.............#.....#.................#...
.....#..............#.....#.................#...
....#...............#.....#.................#...
....#...............#.....#.................#...
.....#..............#.....#.................#...
.......#............#.....#.................#...
.........#.#.#.#.#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.......#..............#....
.....................#.........#..........#......
.....................#............#.#.#.........
....................................................

اعظم سبحانی چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://1341abcd.blogfa.com

آنکه بر کردار خویش فرمانروایی کرد و دلیرانه بسوی راه های نارفته رفت بی گمان آموزگار آیندگان خواهد شد .

روشنک چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 ب.ظ http://www.roshanak-ar.blogfa.com

منکه نظرگذاشتمممممممممم

shiva چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 ب.ظ http://shiva-violet.persianblog.ir

تو که نمیدانی ، خنده هایم چقدر درد می کنند !
پس ، قضاوت به خوشبختی ام نکن . . .

سیما پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:50 ق.ظ http://golhayesheypoori.blogfa.com/

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم


گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم


تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست


ناچار این پرواز را این بار باور میکنم


یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من


یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم


یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام


آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم


صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن


من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم


شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو


یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم


گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من


اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم


زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت


با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم

سیما پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ق.ظ http://golhayesheypoori.blogfa.com/

روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد. کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد."
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد. پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"
پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم."
ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند. هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.

فاطمه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ب.ظ http://dastannekootah.blogfa.com

سلام واقعا زیبا وعالی بود.خوشحال میشم بهم سر بزنی وراجع به نوشته هام نظر بدی.دوست داشتی لینکم کن.ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد