بانوی بسیار بزرگوار من!
عجب سال هایی را می گذرانیم،عجب روزها و عجب ثانیه هایی را...
و تو در چنین سال ها و ثانیه ها،چه غریب سرشار از استقامتی و صبور
و سرسخت؛تو که بارها گفته ام چون ساقه ی گل مینا ظریف و
شکستنی هستی...
مرا نگاه کن بانوی من،که تنومندانه در آستانه ی از پا در آمدنم،و باز،
در پیشگاه سال تازه از تو می خواهم که به من قدرت آن را بدهی که
با رذالت ها کنار نیایم،و ذره ذره،رذالت های روح کوچک خویشتن را
همچون چرکاب یک تکه کهنه ی زمین شوی،با قلیاب کف نفس و تزکیه
بشویم و دور بریزم...
اینک،عزیز من!ببین که سال تازه را چگونه به تو تبریک می گویم؛آنسان
که سنگی با کوبیدن خویش بر تُنگ بارفَتَنی.
اما چه کنم که بی تو فقیرم،و بی تو پا در رکابِ هزار گونه تقصیرم؟
چه کنم؟
شادباش سال نو بر تو،و در سایه ات بر همه ی ما.
نادر ابراهیمی
*برای دونستن بیشتر از نادر ابراهیمی,اینجا کلیک کنین.
*برای خوندن نامه های قبلی,کافیه عنوان "ای عزیز..." رو در وب جستجو
کنید.
*اول راهنمایی بودم که اولین رمان زندگیم رو خوندم!رمانی خارجی.بعد از
هشتمین رمان خارجی بود که اول بار رمانی ایرانی به دلم نشست!
از مرحوم نادری(متاسفانه هر چی فک کردم اسمش یادم نیومد که این جا
بنویسم!)
*و این شد سرآغاز آشنایی من با رمان های ایرانی!
*این چهل نامه ی مرحوم ابراهیمی به همسرش,هر نامه ش,خودش کتابی
جداگونه ست و قابل تدریس در دانشگاه!
*شروع کردم به حذف وب هایی که در خوش بینانه ترین حالت,دست کم
8 ماه از آخرین نظری که تو وب من گذاشتن,می گذره!
*میلاد حضرت مسیح(ع) و وفات حضرت زرتشت(ع),هر دو گرامی باد.
*در مورد مطلب "پایان؟!!!..." حتما نظر بذارین.
سلام دوست من..جالب بود متنت.مرسی که خبرم کردی دوست من
میلاد حضرت عیسی بن مریم علیه السلام را به شما
مدیر محترم وب " حس سبز " و بازدید کنندگان محترم
وبتان تبریک می گویم .
" مرد تنهایی "
میلاد حضرت عیسی بن مریم علیه السلام را به شما
مدیر محترم وب " حس سبز " و بازدید کنندگان محترم
وبتان تبریک می گویم .
" مرد تنهایی "
تو یادت نیست
اما من خوب به خاطر دارم
که برای داشتنت دلی را به دریا زدم
که از آب واهمه داشت...........................[گل][گل]
عالییییییییییییی بود
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
سلام دوست عزیز.ازمطالبتون واقعالذت بردم.بازم میام.موفق باشید.
چقدر لطیف
عـــالی مینوشته واقعا!!
تا حالا تا همین نامه 28 اش واقعا زیبا بود
حکایت عجیبیست رفتار ما
خداوند می بیند و می پوشاند
مردم نمی بینند و فریاد می زنند ...