انتظار کشیدم,همان طور که پنلوپه انتظار اولیس را می کشید,
رومئو منتظر ژولیت بود,بئاتریس منتظر دانته بود تا نجاتش بدهد.
خلاء استپ سرشار از خاطره ی تو بود,خاطره ی لحظاتی که با
هم گذراندیم,کشورهایی که با هم سفر کردیم,شادی هایمان,
دعواهایمان.بعد به پشت سر نگاه کردم,به ردپاهایم,و تو را ندیدم!
پائولو کوئلیو
زهیر
*برای دونستن بیشتر از پائولو,اینجا کلیک کنین.
*اگه چند نفر تاثیرگذار در زندگی مو بخوام اسم ببرم,یکیش پائولوست!
جدی می گم!
*کتاب زهیر به نوعی زندگی خود پائولوست!و اتفاقاتی که برای همسرش
می افته و این میون پائولو به خودش و شناخت خودش می رسه!
*اگه اشتباه نکنم نام کتاب رو بر مبنای واژه ای عربی(روشنایی) انتخاب
کرده.
*من عادت ندارم الکی کتابی رو معرفی کنم!اونم من,با این سخت
پسندی که دارم!زهیر رو حتما بخونین.
*دنیای پائولو,خواسته یا ناخواسته,با عرفان شرق,گره خورده.
*اولین کتابی که از پائولو خوندم,اول راهنمایی بودم.کتابی با نام
کیمیاگر.تنها کتاب پائولو که سبک روایت قصه گونه داره.
*یکی از زیباترین نوشته های پائولو!
*در مورد مطلب "ظاهر او..." حتما نظر بذارید.
سهلام پس لیلی و مجنون خودمون چی؟ یعنی میخوای بگی عشقای خارجکیا از ما بهترههههه؟؟؟
سلام دوست من.
این نوشته ی پائولو بود نه من!دستکاریش می کردم؟
سلام
با دو داستان در یک داستان منتظر شما هستم
سلام بچه ها
امروز رفتم تو یه وب هر پستیش 400-500 تا نظر داشت کف کردم بچه ها چجوری میشه[تعجب]
من تو را همچون صدفی در دل داشتم
موافقم زیبا بود
با سلام دوست خوبم
متاسفاه نمیدونم چرا هرچی بد شانسی سر من میاد هم این وبم هم اون یکی پرنده مهاجر هر دوتاش لینک دوستام پاک شدن نمیدونم دیگه چه کنم
ببخشید سرم شلوغ بود دیر سر زدم
تــو یـکــ حـس ِ کشنـدهـ ی لـذت بخـشـی
و داغ
مثـل ِ لیسیـدن عسـل از لبـه ی شکستهـ ی لیـوان
بـا کـامـی تلـخْ
از جـویـدن هـزار بستهـ تهـ سیـگـار!
بیـا آخـرین پـُکــ را بـهـ مـن بـزن
مـن هـم دود میشـوم همیــن روزهـا ...