حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

نقد فیلم:اینجا بدون من,فیلمی از بهرام توکلی

 اینجا بدون من تازه ترین اثر بهرام توکلی در مقام کارگردان بعد از  

فیلم خوب پرسه در مه می باشد .  در زمان جشنواره فیلم فجر وقت  

نشد این فیلم را ببینیم . اما خوشحالم که فیلم اکران شد و توانستم  

این فیلم را ببینم و ناراحتم که فیلمهایی که در جشنواره ندیدم هنوز  

اکران نشده اند.

 نقد فیلم اینجا بدون من را با این نکته شروع می کنم که در این چند  

سال اخیر که فیلم های زیادی از سینمای ایران دیدم  تمامی آنها از  

یک نقطه به شدت ضربه ی خورند و آن هم فیلمنامه بوده است. چرا  

اعظم مشکلات فیلمهای ما باید فیلمنامه باشد؟ در اکثر یادداشت ها  

و نقدهایی که بر فیلم های مختلف داشتم  همواره از ضعف های  

فیلمنامه ها نوشتم  و هنوز هم معتقد هستم که یکی از اساسی  

ترین مشکلات سینمای ما فیلمنامه است. (البته این توضیح را هم  

بدهم آثاری را هم داشتیم که کمتر از این نقطه ضربه خورده باشند )  

با این پیش زمینه وارد نقد اینجا بدون من می شوم ...

 نقد را از قصه شروع می کنم و بعد از کالبد شکافی قصه به فیلمنامه  

و شخصیت ها و بعد هم به بازی ها می پردازم... 

 

 

 

 قصه و فیلمنامه :

 نکته ی مثبت فیلمنامه اینجا بدون من قصه گویی آن است... بهرام  

توکلی در این فیلم قصه 4 شخصیت را بازگو می کند . در ابتدا احسان  

( با بازی اصلبر ابر )  را در کارگاهی مشغول کار می بینیم. پسری  

گرفته  و مریض مشغول کار... و شخصیت دیگر مادر ( با بازی معتمد  

اریا ) که برای امرار معاش در یک کارخانه کار میکند ... وشخصیت  

سوم یلدا ( با بازی نگار جواهریان ) که ظاهر ناقصی دارد ( عصا به  

دست است...).

 در 10 دقیقه ابتدایی فیلم با این سه شخصیت اشنا می شویم . 

این سه  اعضای خانواده ای هستند که بهرام توکلی قصه شان را  

برای ما تعریف خواهد کرد . یلدا به دلیل شل بودنش همیشه در  

خانه است و روزش را شب می کند.

 به نظر من شخصیت اصلی داستان در این فیلم فرد نیست بلکه  

کل خانواده  شخصیت اصلی هستند . مانند فیلم گزارش یک جشن  

حاتمی کیا که موسسسه شخصیت اصلی داستان بود. در اینجا هم   

خانواده شخصیت اصلی می باشند و ماجرا و داستان به این سه  

شخصیت مربوط  می شود.... بعد از تیتراژ فیلم می بینیم که سه  

نفر دور میز غذاخوری مشغول خوردن غذا هستند. ظاهرا رابطه  

خوبی بین آنها وجود دارد .تنها هدف زندگی مادر این خانواده  

خوشبختی بچه هایش می باشد و حاضر است اضافه کاری بایستد  

و به ازای دریافت مقداری پول به جای همکارش کارت بزند تا معاش  

برای خود و خانواده اش راحت تر باشد یا تبلیغ لوازم آرایشی  

می کند و...

 یلدا شخصیت به شدت منزوی دارد و تمام طول  روز خود را با  

عروسک های  شیشه ای اش می گذراند.توکلی داستان  را در 30 

 دقیقه ابتدایی فیلم خوب و درست بنا می کند ...نقطه عطف اول  

داستان جایی است که یلدا  به مادرش می گوید عاشق دوست  

احسان یعنی رضا شده است ( با بازی پارسا پیروز فر) ...

 پرده دوم فیلم حول مسئله عشق یلدا به رضا و تلاش مادر برای  

نزدیک کردن رضا به یلدا می گزرد. او قصد دارد کاناپه جدید بخرد و  

رضا را به خانه شان دعوت کند.

 مادر از احسان می خواهد رضا را به خانه دعوت کند تا زمینه آشنایی  

یلدا و رضا فراهم شود.رضا به خانه آنها می اید و مادر اصرار دارد که  

رضا با یلدا هم کلام شود و به او می گوید که از عروسک های  

شیشه ای یلدا  از او بپرسد و در باره آنها  صحبت کنند...از طرفی  

فکر خارج رفتن ( غیر قانونی ) احسان او را به این نتیجه می رساند  

که با کارگاه تسویه کند.

 در دیالوگ بین رضا و یلدا متوجه می شویم که رضا نامزد دارد و به  

یلدا می گوید قرار است که نامزدی اش را به هم بزند... یلدا هم  

میترسد که نکند او باعث جدایی رضا از نامزدش شده باشد .  

(عطف دوم)

 رضا با نامزدش به هم  می زند  و سپس یلدا را از مادر و احسان  

خواستگاری می کند.در صحنه آخر می بینیم  که یلدا و رضا بچه  

دار شده اند و یلدا عصا را کنار گذاشته و بدون آن حرکت می کند.  

از طرفی مادر بسیار خوشحال است ولی احسان همچنان در غم  

و اندوه بی پایان مانده است...

 به طور کلی به نظر من فیلمنامه اینجا بدون من  از جمله معدود  

اثار امسال است که کمتر ضعف دارد  و فیلمنامه قابل دفاعی دارد  

اما به این  معنا نیست که اصلا ضعف ندارد بلکه ضعفها و ابهامات  

خاص خودش را دارد  که به آنها خواهم پرداخت ...

 مشکل اول من با فیلمنامه توکلی شخصیت پردازی های فیلم است  

که به طور کامل به آن ها پرداخته نشده است. نه اینکه شخصیت  

پردازی نکرده نه  ولی کامل نیست. شاید بهتر باشد جز به جز وارد  

شخصیت ها بشوم و آنها را بررسی کنم.

 شخصیت اول شخصیت احسان است که تا حدی نگارنده  

نمی توانم با او همدردی واحساس نزدیکی کنم. احسان شخصیت  

ناراحت و ناراضی دارد . عاشق سینماست و از کارکردن در کارگاه  

ناراضی است . نقطه ای که من با احسان ( شخصیت احسان )  

مشکل دارم بحث فرار کردن از کشور است... اصلا نمی فهمم چرا  

باید  احسان از کشور  قاچاقی فرار کند ...؟ توضیح کوچکی در یکی  

از دیالوگ هایی که بین احسان و  رضا برقرار میشود می فهمیم که  

احسان می گوید به خارج می روم  تا با دوستان ایرانی همکاری کنم  

و برای آنها بنویسم...اگر دلیل احسان برای فرار از ایران این می باشد  

خیلی بی منطق به نظر می رسد.... چرا در اینجا به فکر نوشتن و  

سینما نیست ؟ چرا اینده  ی خود را در خارج از ایران می بیند؟  در  

ضمن ادعا می کند که تصمیمش برای رفتن  جدی است . حتی حاضر  

است از مادر و خواهرش بگذرد. اما در حین  رفتن با یک بهانه ساده و  

تلفنی که  مادر به او می کند و می گوید که حال خواهرت بد شده از  

رفتن منصرف میشود. از طرفی پیرنگ فرعی داستان ( همین خارج  

رفتن احسان) هم دست آخر  ماست مالی می شود و معلوم نیست  

که بالاخره احسان چه تصمیمی درباره اینده اش گرفته ... آیا دغدغه  

او سینماست یا ادا در می آورد ؟ایا واقعا از کارش ناراضی است ؟ اگر  

ناراضی است چرا نرفت ؟ اگر ناراضی نیست چرا فرار از ایران ؟

 از طرفی تمامی شخصیت های این فیلم به تحول می رسند اما  

احسان معلوم نیست چه آینده ای دارد ... احسان در پایان فیلم  

اصطلاحا لنگ در هوا مانده است .شخصیتی که در ابتدا و میانه فیلم  

بسیار نا امید و بوده  و حتی در میانه فیلم به این نتیجه می رسد که  

از شر این همه مشکل با خودکشی راحت می شوند در پایان  

نمی دانیم بر سر این شخصیت چه می آید؟ این نکته منفی درباره  

شخصیت پردازری احسان است ...

 شخصیت بعدی یلدا ....اولین چیزی که از یلدا می بینیم این است  

که او یک دختر جوان و شل می باشد که در خانه بیشتر وقت خودش  

را با عروسک های شیشه ای اش می گذراند. و بعد از این  

می فهمیم که خیلی به جاهای شلوغ علاقه ای ندارد و حتی کلاس  

گلدوزی اش را از جلسه سوم به بعد رها کرده ... مشکل اصلی  

شخصیت پردازی یلدا این است که دلیل شل بودنش را نمی دانیم  . 

آیا شل بودنش مادرزادی بوده یا بیماری خاص یا ...؟در حالی که آخر  

فیلم می بینیم عصا را کنار گذاشته  و می تواند بدون آن به راه رفتن  

ادامه بدهد.این نقطه در مورد شخصیت یلدا مبهم می ماند و هیچ  

دلیل منطقی برای آن پیدا نمی کنیم...

 اما نکته مثبتی که توکلی درباره شخصیت یلدا رعایت کرده و از آن  

بهره گرفته این است که نقص ظاهری و جسمانی یلدا را با نقص  

شخصیتی او در هم تنید ه و این سبب شده که شخصییت یلدا به  

خوبی در بیاید و مخاطب بتواند با او به خوبی همذات پنداری بکند. او  

نه تنها در راه رفتن مشکل دارد بلکه در حرف زدن با دیگران  و حرف  

زدن جلوی جمع نیز مشکل دارد .

 شخصیت بعدی مادر این  خانواده سه نفره است. شخصیتی که  

تمام آرزوهایش خوشبختی پسر و دخترش است. خوشبختی آنها را  

در ازدواج آن دو میبیند .تمام تلاشش را میکند تا دخترش را برای ازدواج  

آماده کند و رابطه او را با رضا شکل دهد. آن قدر اصرا می کند که حتی  

باعث ناراحتی یلدا میشود.از طرفی از سیگاری شدن احسان و  

اعتیادش ( در آینده ) به شدت می ترسد و به همان اندازه ترس از  

اعتیاد و سیگار بودن داماد ش دارد .

 از طرفی دیگر ما هیچ اطلاعاتی درباره شخصیت پدر این خانوتده  

نداریم  .غیر از این دیالوگ که احسان به مادرش می گوید : تو  

میترسی که من هم مثل بابا معتاد بشم می فهمیم که پدر این  

خانواده معتاد بوده است .این که الان کجاست و چه میکند ؟ زنده  

است یا مرده  و چرا با آنها نیست هیچ اطلاعاتی را در اختیار نداریم . 

ای کاش به شخصیت پدر نیز بیشتر پرداخته میشد و مشخصی میشد  

که او چه وضعیتی دارد ...

 شخصیت اخر رضاست ...مشکلی که با این شخصیت دارم این  

است که چرا و چه طور یکدفعه قصد می کند با نامزدش بهم بزند.یک  

توضیح یک خطی می دهد و می گوید که نامزد من را مادرم انتخاب  

کرده و همین و بس... اما این بهانه نمی تواند بهانه خوب و منطقی  

باشد تا نامزدی اش را بهم بزند و به خواستگاری یلدا بیاید .این قضیه  

( بهم زدن نامزدی رضا ) نیز به درستی پرداخته نشده است و به نظر  

من این اتفاق بی منطق و بی اصول و به شدت سریع  رخ میدهد .

 نقطه مبهم دیگر درباره شخصیت رضا رفاقت او با احسان است .  

نمی فهمیم که آیا او هم مثل احسان عاشق سینماست که همش  

با احسان به سینما میرود .. یا دلیل دیگری دارد  یا بی دلیل....اصولا  

آدمی که نامزد دارد بیاد درگیری و مشغله های خاص خودش را داشته  

باشد اما میبینیم که او همواره با احسان است و ظاهرا رفاقت آنها  

صمیمی است ( که البته به نظر نگارنده به هیچ وجه رفاقت بین او و  

احسان در نیامده است )

 صحنه ها و دیالوگهای خوب فیلمنامه :

 اینجا بدون من  صحنه خوب و دیدنی کم ندارد... به نظر شخصی من  

صحنه صحبت کردن رضا و یلدا از جمله صحنه های خوب فیلم است.  

از طرفی دیالوگ بین احسان و مادر که احسان با نا امیدی تمام می 

گوید :میدونی چه جوری از شر این همه بدبختی  راحت میشیم...

و یا صحنه  بگو مگوی احسان و مادر بر سر مجله های فیلم احسان  

جزو صحنه ها و دیالوگهای خوب فیلم به شمار می آید.

 بازی ها :

 نکته مثبت دیگر فیلم اینجا بدون من بازی های خوب بازیگران آن است.  

بازی به شدت درست و دور از اغراق معتمد اریا  که به نظر من یکی از  

بازیهای خوب امسال به شمار می آید و همچنین بازی خوب نگار  

جواهریان و صابر ابر که بسیار قابل قبول ارائه شده است...و همچنین  

بازگشت موفق پارسا پیروزفر به سینما بعد از وقفه چند ساله و بازی  

نسبتا خوب او در این فیلم نقطه قابل تحسین فیلم است .

 کارگردانی فیلم هم کارگردانی خوبی بوده است . میزانسن های  

درست و مناسب  و.. جز نقاط مثبت فیلم است.

 اما در مجموع به نظر شخصی من فیلم اینجا بدون من  فیلم قابل  

دفاع و قابل تامل و تعمق می باشد که امید است با فروش مناسب  

زمینه ساخت این گونه فیلمهای فرهنگی مهیا شود تا فیلمسازان  

جوان ما با ساخت این گونه فیلمها به پیشرفت سینمای ما کمک کند. 

 

منبع:http://berange30nama.persianblog.ir 

 

 حتما بخونین: 

 بسیاری از عزیزان لطف کرن و بعد از خوندن نقد این فیلم,هر چی توهین  

بود به من روا داشتن!بذارین چنتا نکته رو این جا بگم: 

 *دوستانی که می گین فیلم رو خوب ندیدی,شما چی؟نقد رو خوب  

خوندی؟آخرش رو نمی بینی نوشته منبع ...!این یعنی چی؟یعنی که  

نقد رو من ننوشتم! 

 *من اسلحه بالا سر کسی نگرفتم که حتما فقط باید همین نقد رو بخونی! 

صدها نقد توی گوگل هست در رابطه با این فیلم!بسم الله! 

 *می گین تو شعور فیلم و ... رو داری؟من می گم شما چی دوست من؟ 

یه نگاه به حرف هایی که زدی به من بنداز! 

 *کمی به هم احترام بذاریم بد نیست! 

 *نظراتی که برای این نقد تو وبم گذاشتن رو بخونین و خودتون قضاوت کنین! 

 *من هم فیلم رو خوب می فهمم و هم به سینمای مستقل ایران احترام  

می ذارم.اگه باور نمی کنین یه نگاه به این صفحه تو وبم بندازین: 

                         نقد فیلم های مطرح سینمای ایران

نظرات 23 + ارسال نظر
bad girl سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ق.ظ http://www.ppkk.persianblog.com

سلام .وب جالبی داری.میتونی من رو با اسم bad girl بلینکی.
من تو رو با چی بلینکم؟
زود جواب بده!!!

زهرا چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ http:///www.cherafarda.persinblog.ir

سلام
بازم به وب من سر بزنی ا..................

حانیه پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ق.ظ http://sheytoun666.mihanblog.com

سلام وبتون عالیه اگر مایل به تبادل لینک بودین وبلاگ من رو با نام شیطان پرستی لینک کنین و خبر بدین که با چه نامی لینکتون کنم

nima جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:25 ق.ظ

پسره خوب تو که اصلاً منظوره فیلمو نگرفتی چرا آخه نقد میکنی؟؟
نقدت کاملاً اشتباست
فیلم اصلاً اونجوری که میگی نیست
پیشنهاد میکنم یه باره دیگه فیلمو ببین

زهره سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ

اخه شما که کلن جیزی از فیلم نفهمیدی مگه مجبوری نقد بنویسی؟! حد اقل 4 تا مطلب می خوندی در مورد فیلم که وقتی خواننده مطلبتو می خونه خندش نگیره. خیلی بده که الکی ادای کسی رو در بیاریم که همه جی می دونه !

سلام دوست بی نام و نشان من!
مرسی!

لوتار دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:57 ب.ظ

عزیزه من شما اومدی یکبار دیگه فیلمو واسه ما توضیح دادی ....
این نقده آخه ؟
تازه نقد همچین فیلم هایی اصلا در سطح فکر های شما نیست...
بهرام توکلی فیلم رو طبق فلسفه ی اگزیستنسیالیست ساخته ، اگه قرار بود هر کی از راه برسه فیلمو نقد کنه که دیگه.......
من تو جشنواره با خود فراستی که حرف میزدم هیچی از این فیلم نفهمیده بود
سعی کن مطلب درست بزاری

[ بدون نام ] شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:22 ق.ظ

کاملا باهات موافقم که شخصت پردازی فیلم مشکل داره، بخصوص شخصیا احسان
نمی دونم چه اصراریه که حتما پایان فیلمها رمانتیک تموم بشه کارگردان ظرف 10 دقیقه همه چی رو یک دفعه و بی هیچ دلیل منطقی با خوبی و خوشی تموم میکنه

سنا شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:46 ب.ظ http://fanoosesokoot.blogfa.com


باسلام وسپاس
فیلم رو متوجه نشدید متاسفانه
یه بار دیگه ببینید!

مجید یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:32 ق.ظ http://www.payamz.aminus3.com

هیچی از فیلم نمیدونی
این نقد نبود مزخرف بود

کیوان دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ب.ظ

هیچی.همون یه بار دیگه فیلم رو ببین.

منا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:45 ب.ظ

خیللیییی احمقانه بود نقدت دوست عزیز! تو که اصلا فیلمو درست نگرفتی مگه مجبوری نقد کنی اخه؟ ادم وقتی میخواد نقد کنه یه فیلمو چند بار میبینه تا درست درست دستگیرش بشه چی به چیه! اینی که تو نوشتی مال یه بار نصفه نیمه دیدن فیلمه و یا اینکه واقعا درکت به بیشتر از این نمیرسه! در هر دو صورت نقد کاملا احمقانه ای بود و اصلا فیلم اینی نیست که شما میگی پایان اونی نبود که به نظر شما رسیده و کلا فیلم از اونجایی که یلدا مادر رو بیدار میکنه و میگه رضا زنگ زده و ریتم فیلم تند میشه و یه دفعه همه مشکلات حل میشه در رویاست! یا اونها واقعا خودکشی دسته جمعی کردن و یا اینکه احسان مثل پدرش فرار میکنه و بقیه قصه در رویای احسان به این صورت شکل میگیره که بارها تو فیلم دیدیم چه تخیل قوی داره(اونجا که به مامان میگه سیبیل من کو؟) و کلا هم که نویسنده س! من هنوزم هر از گاهی فیلمو میبینم که شاید بفهمم چه بلایی سر اینا اومد دقیقا! اونجایی که اخر فیلم شادی رویاگونه احسان به غم تو چهرش تبدیل میشه و اون حرفهایی که میزنه نشون میده اینا هیچ کدوم واقعی نبوده! پدرشون هم معتاد بوده و به قول احسان دردری(که یعنی ادم بی مسئولیتی بوده که زن و بچش رو ول میکنه و میره و احسان هم یه جا میگه که فرار رو از پدرش به ارث برده و اون هم ول میکنه که بره!) اگه واقعا نمیفهمی که چرا احسان میخواد بره خارج تا شاید اونجا اینده ای داشته باشه باز هم نشون میده که صلاحیت نوشتن این نقد رو نداشتی!

farzad شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:54 ب.ظ

خدا وکیلی تو اصلأ فیلمو دیدی؟؟؟
نقدت واقعأ مزخرف بود؛آدمایی با IQ تو چطور به خودشون اجازه میدن در مورد فیلمی مثل‏"اینجا بدون من‏"نظر بدن؟حاضرم شرط ببندم حتی اسم فیلم رو هم درک نکردی.

........... چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:55 ب.ظ

سلام.....نقد جالبی بود...با نقد درمورد نامزد رضا بی نهایت موافقم...ببخشید شما از لحاظ مذهبی هم فیلم ها را نقد می کنید؟یا حداقل میدونید چه سایت یا وبی این جور مطالب رو داره؟

سلام دوست من.
این نقد از من نیست.
نه متاسفانه.

رستگار چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:44 ب.ظ http://rastegar123.blogfa.com

نقدت چرت بود! آخر فیلم که واقعا اتفاق نیفتاده بود

فریبا سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ب.ظ

ولی من دو سه بار فیلمو دیدم و آخرش به این نتیجه رسیدم که پایان فیلم تو رویاهای احسان تموم میشه یعنی اخر فیلم حقیقت نداره یه بار دیگ برین صحنه پایانی حرفای رضا رو تو سینما نشسته بببینین

سارا پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:44 ب.ظ http://mehmanenakhandeh.blogfa.com

هو
با سلام .بنظرمن پایان فیلم ازقسمت خاستگاری رضا به بعد همه جزرویای بعدمرگ بود.بنظرم اونا خودکشی کرده بودن.اونجا که احسان پیشنهاد داده بود با گازخفه کنن..

داود یکشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:43 ب.ظ

دوست عزیز خسته نباشی، اما واقعا وقت ما را با این نقد آبکی گرفتی ها ، اسلحه که پس کله ات نگرفتن که نقد کنی !!!! خو نقد نکن .

mina پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 05:10 ب.ظ

باغ وحش شیشه ای
یه نمایش نامه از تنسی ویلیامز
ترجمه حمید سمندریان
به نظر من اینجا بدون من بهرام توکلی خوب روش کار شده بود.
نقد های شخصیت پردازی شما درست نیست
پیشنهاد میکنم این نمایشنامه رو بخونید.

س پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:07 ب.ظ

عزیزم آخرفیلم توهم بود

صانع چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:03 ب.ظ

ببیشتر تشریح کردی تا تفسیر دوست عزیز..

پریچهر جمعه 11 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:18 ب.ظ http://fekr1.mihanblog.com

سلام من هم موافقم که این نقدT نقد خوبی نبود اما دلیلی نداره آدم توهین کنه.
بنظر من این فیلم میخواد یه جایی مرز رویا و واقعیت رو غیر قابل تشخیص نشون بده، حالا این به عقل ناقص من رسید لزومی نداره درست باشه
.
.
راستی چرا اینجا همه چی ختم میشه به سبزت؟ نا م سبزت، پست الکترونیکی سبزت و...
من دوست دارم نامم نارنجی باشه

مهدی جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:19 ب.ظ

با سلام

هر چند میدونم مدت زیادی از اکران این فیلم میگذره. اما من به تازگی نقد شما رو از این فیلم خوندم. و میخواستم نکته ای از فیلم رو که با نظر (نقد) شما مخالف بودم، براتون بنویسم
به نظرم درک شما از انتهای فیلم مشکل اصلی نقدتون رو رقم میزنه. در انتهای فیلم، برخلاف استنباط شما، احسان با یک تماس تلفنی ساده مادر، به خانه باز نمی گردد. البته آینده (سرنوشت) احسان همانگونه که شما فرمودید در هاله ای از ابهام باقی می ماند، اما احسان به خانه نیز باز نمی گردد. به اعتقاد این حقیر، داستان از آنجایی که احسان خانه را ترک می کند، صرفآ روایت (خیال پردازی های) احسان از مشکلات خانه است. با توجه به اینکه احسان علاقه به فیلمنامه نویسی هم دارد.
البته بنده صرفآ بیننده عادی هستم و نه منقد سینما. اما خوشحال میشم اگه نظری داشتید از طریق ایمل با من در ارتباط باشید
سپاس

علی سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 02:10 ق.ظ

سلام دوست عزیز من همین الان فیلم رو دیدن و تموم شد
متاسفانه بیشتر نقص هایی که شما (منتقد شما نیستید حواسم نبود ) به فیلم وارد کردید اگه دقیق تر نگاه بشه ! و فنی تر ! و با دید بهتر
نکات مثبت فیلمه !

این ابهام تو شخصیت ها گاهی لازمه !
مطمئن باشید کارگردان بزرگی مثل توکلی که تونسته فیلم به این خوبی رو دراره اگه میخواست ابهامات رو برداره راحت اینکارو میکرد !

اما خب توضیحات بیشتر اجتمالا ضرر های زیادی رو برای فیلنامه ی تو این سطح داره !

در مورد پایان فیلم هم کمی بهام وجود داره که فیلمو زیبا کرده

اما بعید میدونم همه این ماجرا ها رو یا بوده باشه

در واقع ته داستان اشاره میکنه به جایگزینی رضا به جای شخصیت احسان

اینکه احسان از دور در سکانس آخر لبخندش تبدیل به تلخکامیش میشه
:
دور بودنش میتونه خودکشیش بوده باشه که بعیده چون در انتها دیدیم با سرحال شدن خواهرش لبخندرضایت رو چهره احسان اومد
دور بودن و لبخند تلخ ب نظر من دیدن خنواده ایش هست بدون او و ینکه خانواده او به کسی مثل رضا احتیاج داشتن و خب این بدون من رو تعبیر میکنه
و سکانس آخر فیلم خیلی زیبا نام فیلم رو به رخ تماشاگراش میکشه
مووفق باشید

ساعت 2.09 بامداد کنکوری هستم ! فردا مدرسه دارم یا علی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد