حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

حس سبز

حس رویا گونه ی من از زندگی

نقد تئاتر:سقراط,تئاتری از حمیدرضا نعیمی

محل:  تالار وحدت 

دوره اجرا:  ۰۷ فروردین ۱۳۹۴ - ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ 

ساعت:  ۱۹:۰۰ 

مدت:  ۱۲۰ دقیقه 

بهای بلیت:  ۴۰,۰۰۰، ۳۵,۰۰۰، ۳۰,۰۰۰، ۲۵,۰۰۰، ۲۰,۰۰۰ و ۱۵,۰۰۰ تومان 

 *برای خرید بلیط,دیدن عکس ها و ...,اینجا کلیک کنین. 

 گفت وگو با فرهاد آئیش، بازیگر نمایش « سقراط» 

                     

نویسنده: مهدخت اکرمی 

فرهاد آئیش امروز، یکی از مهم ترین هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون  

ایران است. او بارها و بارها با پرکاری بی وقفه و تنوع آثارش این اهمیت را  

نشان داده است. آئیش چه در مقام نویسنده و کارگردان و چه به عنوان بازیگر  

در هر کجا حضور داشته باشد، تاثیر شگرف خود را در نتیجه نهایی کار به جا  

خواهد گذاشت. او این روزها به جلد فیلسوف شهیر یونانی، سقراط رفته تا  

شاهد یکی از پرمخاطب ترین و به زعم عده یی بهترین نمایش های سال  

جاری باشیم. نمایش «سقراط» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی  

طی مدت اجرای خود در تالار وحدت موفق شده بسیاری از علاقه مندان  

جدی و پیگیر تئاتر را به وجد بیاورد. سقراطی که آئیش روی صحنه تالار  

وحدت زنده کرده، شاید از بسیاری جهات، ربط چندانی به شخصیت حقیقی  

«سقراط فیلسوف و دانشمند» نداشته باشد اما دست کم این ویژگی را دارد  

که آئیش را به عنوان بازیگری توانا و خلاق، همچنان محبوب مردم معرفی کند.  

آئیش همزمان با اجرای این نمایش، مجموعه تلویزیونی «باغ سرهنگ» را نیز  

در حال پخش دارد که طبق انتظارهای قبلی باز هم با استقبال گرم  

هوادارانش مواجه شد. اجرای این نمایش تمام شده است ولی در جدول  

اجراهای جشنواره، دو اجرا نیز برای نمایش «سقراط» در نظر گرفته شده  

است. به بهانه اجراهای موفقیت آمیز این نمایش، پای حرف های آئیش  

نشستیم. 

در جوانی درباره سقراط مطالبی خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه  

پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت  

بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم تا  

بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و تاثیر 

گذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من با  

سقراط یک رابطه طریقتی بود در حوزه تئاتر کمتر شاهد همکاری شما با  

کارگردانان دیگر بوده ایم. چون خودتان کارگردان هستید نمی توانید به دیگران  

اعتماد کنید یا دلیل دیگری دارد؟ 

با توجه به کمبود وقت، ترجیح می دهم مشغول بازی در نمایش خودم و  

مائده طهماسبی باشم و مابقی زمانم را در پروژه های بزرگ تر سپری کنم.  

سیستم کاری من حسی است نه تکنیکی و تلاش می کنم نقش در من  

شکل بگیرد. اگر کارگردانی وقت نداشته باشد و این فرصت را در اختیارم نگذارد  

نمی توانم نقش را به شیوه درست اجرا کنم و تمرکز و خلاقیتم را از دست  

می دهم. باید به کارگردان اعتماد کنم. اگر کارگردان به من این زمان را بدهد  

تا با سیستم خودم کار را شروع کنم، بسیار حرف گوش کن و وفادار به نقش  

خواهم بود و اجزای کار را طبق خواسته او پیش می برم. در این روش من از  

کل به جزء می رسم. خودم فکر می کنم این ضعف کار من است اما گاهی به  

صورت یک قدرت نمایان می شود چون این توانایی در من به وجود می آید تا در  

نقش غرق شوم و با تمام وجود و حسم آن را اجرا کنم. 

حمیدرضا نعیمی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود هرگز تصور نمی کردم  

فرهاد آئیش نقش سقراط را بپذیرد. قبلابه شما پیشنهادی شده بود که شما  

رد کرده باشید؟ 

من و مائده طهماسبی در کار و زندگی به هم مشاوره می دهیم. او هر بار  

پیشنهاد می داد با نعیمی همکاری داشته باشم چون با کارهای او آشناست.  

نعیمی نویسنده و کارگردان خوب و خوشفکری است. از طرف او چند پیشنهاد  

داشتم اما به دلیل مشغله کاری نتوانستم بپذیرم. بسیار متاسف شدم که در  

نمایش فاست نتواستم با او کار کنم. 

قبل  از خواندن نمایشنامه، نقش را قبول کردید؟ 

بله، نعیمی گفت نقش سقراط را برایم در نظر گرفته است و من با توجه به  

اعتمادی که به نوشته های او داشتم، نقش را پذیرفتم. هر چند بعد از خواندن  

نمایشنامه، به این کار اطمینان بیشتری پیدا کردم. سقراط یک شاه نقش  

است و هیچ بازیگری چنین فرصتی را از دست نمی دهد. قبل از شروع کار و  

حین تمرین های اول و دوم، در مصاحبه یی گفتم، این چالشی ترین نقشی  

است که در زندگیم اجرا کرده ام. آنقدر جزییات دارد که همه تمرکز بازیگر را به  

خود معطوف می کند. 

از زندگی سقراط به جز نوشته های افلاطون و دیگر شاگردانش، اطلاعات  

زیادی در دست نیست. 

آیا با سقراط آشنا بودید و به لحاظ فکری در زندگی تان تاثیر داشت یا در  

مرحله پرداخت این نقش با او مواجه شدید؟ 

در جوانی درباره اش مطالبی خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه پیش  

تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت  

بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم  

تا بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و  

تاثیرگذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من  

با سقراط یک رابطه طریقتی بود. نقش سقراط لزوما و فقط تاریخی نیست و  

کارگردان از من خواست سقراطی را اجرا کنم که شخصیت خودم هم در آن  

باشد. موقعیت بی نظیری بود که بتوانم در نقشم غوطه ور شوم و به ارتباط  

انسانی دست پیدا کنم. رسیدن به این نقش برایم مثل چیدن مهره های  

بازی دومینو تداومی بود. بخش های مختلف را کنار هم گذاشتم و قدم به  

قدم با اجرای نقشم پیش رفتم. 

باورهای شما با نعیمی درباره سقراط تداخلی در اجرای نقش داشت؟ 

نخستین باری که متن نعیمی را خواندم احساس کردم ایراد دارد چون به  

تصور من، سقراط برای خودش لزوما رسالت قایل نیست باور نمی کردم  

سقراط متلک هایی را بگوید با پیش فرض. اما پس از مطالعه بیشتر و بازی  

نقش سقراط متوجه شدم این پیش فرض غلط بوده و سقراط برای خودش  

رسالت قائل است. سقراط و مسیح بسیار شبیه به هم هستند. قلندر  

بودن، رها بودن و فیلسوفانه زندگی کردن آنها برایم بسیار جذاب است. بین  

فلاسفه مشهور یونان هم سقراط بیش از هر فیلسوف دیگری رگه های  

معنوی در گفتار و شیوه تفکرش دیده می شود. 

این متن براساس مستندات نوشته شده است اما گویا نقش تئودوته در  

واقعیت وجود نداشته است. 

بله، نویسنده در این نگاه، قضاوت، عکس العمل و حرف خودش را نسبت  

به شخصیت و زندگی سقراط دارد. اینها سوبژکتیو و ذهنی است. رابطه  

سقراط با همسرش در نمایش هم لزوماً مطابق اطلاعات بیان شده از  

زندگی او نیست. کمتر دیده ایم به همسر سقراط حق داده شود و همیشه  

از او به عنوان زنی آزاردهنده در زندگی سقراط یاد شده است. اما در این  

نمایش، لزوما اینگونه است و مخاطب می تواند به همسر او حق بدهد. 

هنگام مشاهده نمایش این موضوع به ذهن مخاطب القا می شود که عدم  

رسیدگی به خانواده و موقعیت اجتماعی، دو وجه از نقاط ضعف و قوت  

سقراط در نمایش است. موافق هستید؟ 

متن نعیمی، سقراط را در مقابل سوال هایی قرار داده است که در  

نوشته های دیگر ندیده ام. حتی تصور می کنم این سوال ها در ذهن خود  

سقراط هم ایجاد شده باشد. مثلاسقراط زیاد طرفدار حقوق زنان نبود. هر  

گاه فمنیست ها بخواهند فیلسوفی را به سخره بگیرند به نیچه یا سقراط  

اشاره می کنند. نویسنده با ظرافت خاصی شرایط خانوادگی و موقعیت  

اجتماعی سقراط را در کنار هم عنوان کرده است. 

فکر نمی کنید اگر نعیمی، سقراط را با ویژگی هایی که برای مخاطب شناخته  

شده است به تصویر می کشید موفق تر بود؟  

اگر مخاطب درباره سقراط تحقیق کند به نتیجه یی برخلاف نمایشنامه نعیمی  

نمی رسد. ما نمی دانیم سقراط که بوده و چگونه زندگی کرده است.  

نگاه من، نعیمی یا افلاطون هم درباره او کامل نیست. به یادمان باشد در  

تئاتر، واقعیت داستان، واقعیت زندگی نیست. نخستین اشکال من به متن  

نعیمی، تصورم از سقراط بود. به نظر من او شخصی چاق با بینی و صورت  

پهن بوده است. پس چرا من؟ صورت من بیشتر شبیه به افلاطون است. اما  

نعیمی به من گفت نمی خواهد لزوما سقراط تاریخی را به نمایش بگذارد و  

از من خواست خودم باشم. من هم گاهی حین کار وسواس به خرج  

می دادم که مردم می خواهند سقراط واقعی را ببینند و ما نباید چیزی که  

اتفاق نیفتاده را روایت کنیم. اما هدف اصلی نوشتن یک تئاتر صرفا تاریخی  

نبوده است. بلکه هدف، تا حدی استفاده از مینیمم شخصیت سقراط برای  

بیان دغدغه های مخاطب و در نهایت همزاد پنداری او با نمایش است. این  

نمایش، تئاتر عینی و تاریخ نگاری نیست. موقعیت ذهنی و سوبژکتیو است.  

حتی دکور نمایش هم نگاه نوینی به تئاتر دارد و فضای فکر کردن را برای  

مخاطب ایجاد می کند. 

شما نقش را به شکلی اجرا کردید که بسیاری از مخاطبان هنگام ترک  

صندلی، معتقد بودند هیچ کس جز فرهاد آئیش نمی توانست نقش را به  

این زیبایی اجرا کند. چگونه توانستید نقشی که مخاطب کمتر با شخصیت  

او آشناست به این اندازه باورپذیر اجرا کنید؟ 

مطمئنا کسی نمی تواند مانند من این سقراطی که شما دیده اید را اجرا  

کند ولی من معتقدم که کسان دیگری هستند که می توانند سقراط تاریخی  

را عینی تر و درست تر ارائه دهند. خودم اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که  

اگر سعید پورصمیمی یا بهزاد فراهانی این نقش را بازی کنند، به سقراط  

واقعی نزدیک تر شوند. اما این انتخاب کارگردان بود که ترکیبی از من و  

سقراط اجرا شود. مخاطب نقش را می پذیرد چون خود واقعی فرهاد آئیش  

را در اجرای من می بیند. 

وقتی داستان های مربوط به سقراط را می خوانیم استقامت خاصی در  

شخصیت او می بینیم که در شما هم دیده می شود. اما در ادامه نمایش،  

شیدایی عجیبی در شخصیت سقراط دیده می شود که فراموش می کنیم  

فرهاد آئیش آن را اجرا می کند. نظر خودتان چیست؟ 

هنگام بازی در این نقش، در واقعیتی زندگی کردم که بسیار ملموس تر از  

واقعیت زندگی خودم بود. من با خودم بیگانه تر از کاراکتر سقراط بودم. همه  

حیرت ها و سرگشتگی های زندگی ام را در نقش سقراط یافتم. این تشابه  

شخصیت را نعیمی بسیار زیرکانه و رندانه دید و حتی اردشیر صالح پور هم  

پس از دیدن این نمایش، با نعیمی موافق بود. این دیگر بازیگری و تکنیک نیست.  

من در نقش سقراط گم شدم و در گم گشتگی او به دنبال خودم بودم. 

چطور ویژگی هشیار بودن در عین حال مجنون بودن را در نقش اجرا کردید؟

نعیمی معتقد است فرهاد آئیش نبوغ و جنون را با هم دارد. این مورد نیز  

دقیقا به شخصیت خودم باز می گردد. کسانی که به من نزدیکند می دانند که  

من مابین ترس و استواری زندگی کرده ام. پرسش های زیادی درباره هستی  

و زندگی دارم و این ویژگی من، برای نقش سقراط مناسب بود و اتفاقاتی که  

هنگام اجرای نقش افتاد و رابطه خاصی که مخاطب با نقش گرفت برای من  

قوت قلب است. اما نمی دانم سقراط این بوده یا نه. 

در مطالعاتی که شما و نعیمی داشتید آیا سقراط شخصیت طنازی بوده است؟ 

خوانده ام که او شوخ طبع بوده و افراد زیادی او را دوست داشتند. من سقراط 

دوست داشتنی را ارائه دادم. متن نمایش، طنزها و نقدهای امروزی دارد و این  

متعلق به تئاتر است نه واقع گرایی. درست است که شخصیت سقراط هم  

طنز داشته اما نمی دانم نوع طنز او با من یکی بوده است یا نه. این کار  

مجموعه یی از متن، کارگردانی و انتخاب من برای ایفای این نقش است که  

موقعیت باورپذیر را ایجاد می کند و مخاطب با آن ارتباط موثر برقرار می کند. 

شما شخصیت شوخی هستید و در زندگی واقعی هم همه با روحیه طناز  

شما آشنا هستند. به متن نمایش از شوخ طبعی غریزی تان اضافه کرده اید؟ 

من به متن بسیار وفادار بودم در واقع نه چیزی به متن اضافه کردم و نه کم.  

اگر هم تغییری در متن داده شده است خود آقای نعیمی انجام داده است. اما  

گاهی در بعضی از کارها تعدادی از دیالوگ ها بامزه است اما مخاطب با اینکه  

شوخی دیالوگ را درک می کند، نمی خندد. این موضوع برای من معمولاچالش  

است و باید راهی برای خنداندن مخاطبانم بیابم و فکر می کنم در این محدوده  

موفق شدم. من دوست دارم از هشت دیالوگی که می تواند کمیک باشد لااقل  

هفت لبخند بگیرم. در ادامه اجرا کارگردان به این نتیجه رسید که برخی از  

دیالوگ ها خیلی کمیک هستند و حذفشان کرد. جنس شوخی در این نمایش  

هم باید از نوعی باشد که به متن ضربه نزند. چالش این نقش برای من زمانی  

بود که بتوانم مجموعه یی از فرهاد آئیش، سقراط و کمدی را به شیوه یی که به  

مفاهیم اصلی نمایش لطمه نزند و باورپذیر باشد را اجرا کنم. 

هنگام اجرای نقش چه وجه تشابهی از سقراط و خودتان یافتید؟ 

در یکی از دیالوگ های این نمایش می شنویم، من یک چیز می دانم و آن چیز  

این است که هیچ چیز نمی دانم. این جمله درباره من صدق می کند. من  

همیشه در مقابل هستی، مبهوت و حیرت زده ام و همیشه با تردید به همه  

چیز می نگرم. سقراط مدعی است که چیزی نمی داند اما فکر می کنم به  

این دلیل که معتقد به رسالتش بوده تصور می کرد جاهایی درست فکر می کند.  

تشابه دیگر، گم گشتگی سقراط در زندگی است. سیار و حیرت زده بودن او  

من را به این شخصیت نزدیک کرد. 

به نظر سقراط بیشتر یک منتقد اجتماعی بوده است، تا یک منتقد سیاسی.  

شما این موضوع را قبول دارید؟ 

نمی دانم، من همیشه با هنر شخصی برخورد کرده ام و به اندازه سقراط  

منتقد نیستم. نمی توانم درباره مشکلات اجتماعی به طور قطع انتقاد کنم. 

قبول دارید این نقش از نظر مخاطب، یکی از شاخص ترین و تاثیرگذارترین  

نقش کارنامه حرفه یی تان است؟ 

بازی من در فیلم «مکس» با توجه به گذشت سال ها هنوز به یادمانده است  

و روی مخاطب تاثیر گذاشت. من نقش های متفاوتی را اجرا کردم که به همین  

اندازه برای شان وقت و انرژی گذاشتم. فکر می کنم اگر نقش سقراط  

شاخص تر از مابقی نقش ها به نظر می آید، دلیل اصلی اش مطرح شدن  

مسائل روز اجتماعی ما در این نمایش است. در واقع نمایش سقراط تاثیرگذارترین  

نمایشی است که من تا به حال در آن بازی کرده ام. خوشحالم که در این نمایش،  

نقاط مثبت زیادی وجود داشت و ذهن کسی در جنبه تاریخی نقش درگیر نشد. 

پیش بینی این همه استقبال از نمایش را می کردید؟ 

تا حدی بله اما همه اعضای گروه نگران بودند. چون اجرا در تالار وحدت به دلیل  

موقعیت سالن، بسیار حساس است و یک اشتباه می تواند کل نمایش را تحت  

تاثیر قرار دهد. از طرفی من توانایی دیگر بازیگران را نمی شناختم. در تمرین ها  

به خوبی اجرا نبودند و من فکر می کنم بهترین افراد برای این نمایش انتخاب  

شدند. 

نقش های تاریخی، نقش های لب مرزی است و گاهی ممکن است مخاطب  

با بازیگر ارتباط برقرار نکند. باز هم چنین نقش هایی را می پذیرید؟ 

من نسبت به انتخاب نقش های تاریخی کمی تامل می کنم چون هیچ ابتکار  

عملی در کار نیست و باید شخصیت فرد را بدون کم و کاست ایفا کنید و  

همیشه نگرانم که با شخصیت واقعی در تضاد باشد. البته دوست دارم نقش  

گاندی یا کالیگولارا اجرا کنم. جنبه های انسانی و سرگشتگی کالیگولارا به  

شیوه یی دوست داشتنی اجرا کنم تا مخاطب دلیل رسیدن او به شخصیت  

منفی را درک کند. □

روزنامه اعتماد، شماره 2882 به تاریخ 6/11/92، صفحه 7 (ادب و هنر) 

'سرگشتگی هایم را در نقش سقراط یافتم گفت وگو با فرهاد آئیش، بازیگر  

نمایش « سقراط» نویسنده: مهدخت اکرمی فرهاد آئیش امروز، یکی از مهم  

ترین هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. او بارها و بارها با  

پرکاری بی وقفه و تنوع آثارش این اهمیت را نشان داده است. آئیش چه در  

مقام نویسنده و کارگردان و چه به عنوان بازیگر در هر کجا حضور داشته باشد،  

تاثیر شگرف خود را  در نتیجه نهایی کار به جا خواهد گذاشت. او این روزها  

به جلد فیلسوف  شهیر یونانی، سقراط رفته تا شاهد یکی از پرمخاطب ترین  

و به زعم عده یی  بهترین نمایش های سال جاری باشیم. نمایش «سقراط»  

به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی طی مدت اجرای خود در تالار  

وحدت موفق شده بسیاری از علاقه مندان جدی و پیگیر تئاتر را به وجد بیاورد.  

سقراطی که آئیش روی صحنه تالار وحدت زنده کرده، شاید از بسیاری  

جهات، ربط چندانی به شخصیت حقیقی «سقراط فیلسوف و دانشمند»  

نداشته باشد اما دست کم این ویژگی را دارد که آئیش را به عنوان بازیگری  

توانا و خلاق، همچنان محبوب مردم معرفی کند. آئیش همزمان با اجرای این  

نمایش، مجموعه تلویزیونی «باغ سرهنگ» را نیز در حال پخش دارد که طبق  

انتظارهای قبلی باز هم با استقبال گرم هوادارانش مواجه شد. اجرای این  

نمایش تمام شده است ولی در جدول اجراهای جشنواره، دو اجرا نیز برای  

نمایش «سقراط» در نظر گرفته شده است. به بهانه اجراهای موفقیت آمیز  

این نمایش، پای حرف های آئیش نشستیم. در جوانی درباره سقراط مطالبی  

خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای  

خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت بیشتری برای ارتباط عمیق تر  

با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم تا بیشتر احساسش کنم.  

همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و تاثیرگذار، از طریق تراپی  

به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من با سقراط یک رابطه  

طریقتی بود در حوزه تئاتر کمتر شاهد همکاری شما با کارگردانان دیگر  

بوده ایم. چون خودتان کارگردان هستید نمی توانید به دیگران اعتماد کنید  

یا دلیل دیگری دارد؟ با توجه به کمبود وقت، ترجیح می دهم مشغول بازی  

در نمایش خودم و مائده طهماسبی باشم و مابقی زمانم را در پروژه های  

بزرگ تر سپری کنم. سیستم کاری من حسی است نه تکنیکی و تلاش  

می کنم نقش در من شکل بگیرد. اگر کارگردانی وقت نداشته باشد و این  

فرصت را در اختیارم نگذارد نمی توانم نقش را به شیوه درست اجرا کنم  

و تمرکز و خلاقیتم را از دست می دهم. باید به کارگردان اعتماد کنم.  

اگر کارگردان به من این زمان را بدهد تا با سیستم خودم کار را شروع  

کنم، بسیار حرف گوش کن و وفادار به نقش خواهم بود و اجزای کار را  

طبق خواسته او پیش می برم. در این روش من از کل به جزء می رسم.  

خودم فکر می کنم این ضعف کار من است اما گاهی به صورت یک قدرت  

نمایان می شود چون این توانایی در من به وجود می آید تا در نقش غرق  

شوم و با تمام وجود و حسم آن را اجرا کنم. حمیدرضا نعیمی در یکی از  

مصاحبه هایش گفته بود هرگز تصور نمی کردم فرهاد آئیش نقش سقراط  

را بپذیرد. قبلابه شما پیشنهادی شده بود که شما رد کرده باشید؟ من و  

مائده طهماسبی در کار و زندگی به هم مشاوره می دهیم. او هر بار  

پیشنهاد می داد با نعیمی همکاری داشته باشم چون با کارهای او  

آشناست. 

نعیمی نویسنده و کارگردان خوب و خوشفکری است. از طرف او چند  

پیشنهاد داشتم اما به دلیل مشغله کاری نتوانستم بپذیرم. بسیار  

متاسف شدم که در نمایش فاست نتوانستم با او کار کنم. قبل از  

خواندن نمایشنامه، نقش را قبول کردید؟ بله، نعیمی گفت نقش سقراط  

را برایم در نظر گرفته است و من با توجه به اعتمادی که به نوشته های  

او داشتم، نقش را پذیرفتم. هر چند بعد از خواندن نمایشنامه، به این کار  

اطمینان بیشتری پیدا کردم. سقراط یک شاه نقش است و هیچ بازیگری  

چنین فرصتی را از دست نمی دهد. قبل از شروع کار و حین تمرین های  

اول و دوم، در مصاحبه یی گفتم، این چالشی ترین نقشی است که در  

زندگیم اجرا کرده ام. آنقدر جزییات دارد که همه تمرکز بازیگر را به خود  

معطوف می کند. از زندگی سقراط به جز نوشته های افلاطون و دیگر  

شاگردانش، اطلاعات زیادی در دست نیست. آیا با سقراط آشنا بودید و  

به لحاظ فکری در زندگی تان تاثیر داشت یا در مرحله پرداخت این نقش  

با او مواجه شدید؟ در جوانی درباره اش مطالبی خوانده بودم اما گسترده  

نبود. از دو ماه پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را  

حذف کردم تا فرصت بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم.  

با نقش زندگی کردم تا بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم  

در نقش های مهم و تاثیرگذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد  

شخصیت برسم. ارتباط من با سقراط یک رابطه طریقتی بود. نقش سقراط  

لزوما و فقط تاریخی نیست و کارگردان از من خواست سقراطی را اجرا  

کنم که شخصیت خودم هم در آن باشد. موقعیت بی نظیری بود که بتوانم  

در نقشم غوطه ور شوم و به ارتباط انسانی دست پیدا کنم. رسیدن به  

این نقش برایم مثل چیدن مهره های بازی دومینو تداومی بود. بخش های  

مختلف را کنار هم گذاشتم و قدم به قدم با اجرای نقشم پیش رفتم.  

باورهای شما با نعیمی درباره سقراط تداخلی در اجرای نقش داشت؟  

نخستین باری که متن نعیمی را خواندم احساس کردم ایراد دارد چون به  

تصور من، سقراط برای خودش لزوما رسالت قایل نیست باور نمی کردم  

سقراط متلک هایی را بگوید با پیش فرض. اما پس از مطالعه بیشتر و بازی  

نقش سقراط متوجه شدم این پیش فرض غلط بوده و سقراط برای خودش  

رسالت قائل است. سقراط و مسیح بسیار شبیه به هم هستند. قلندر  

بودن، رها بودن و فیلسوفانه زندگی کردن آنها برایم بسیار جذاب است.  

بین فلاسفه مشهور یونان هم سقراط بیش از هر فیلسوف دیگری رگه های  

معنوی در گفتار و شیوه تفکرش دیده می شود. این متن براساس مستندات  

نوشته شده است اما گویا نقش تئودوته در واقعیت وجود نداشته است. بله،  

نویسنده در این نگاه، قضاوت، عکس العمل و حرف خودش را نسبت به  

شخصیت و زندگی سقراط دارد. اینها سوبژکتیو و ذهنی است. رابطه سقراط  

با همسرش در نمایش هم لزوماً مطابق اطلاعات بیان شده از زندگی او  

نیست. کمتر دیده ایم به همسر سقراط حق داده شود و همیشه از او به  

عنوان زنی آزاردهنده در زندگی سقراط یاد شده است. اما در این نمایش،  

لزوما اینگونه است و مخاطب می تواند به همسر او حق بدهد. هنگام  

مشاهده نمایش این موضوع به ذهن مخاطب القا می شود که عدم  

رسیدگی به خانواده و موقعیت اجتماعی، دو وجه از نقاط ضعف و قوت  

سقراط در نمایش است. موافق هستید؟ متن نعیمی، سقراط را در مقابل  

سوال هایی قرار داده است که در نوشته های دیگر ندیده ام. حتی تصور  

می کنم این سوال ها در ذهن خود سقراط هم ایجاد شده باشد. مثلا 

سقراط زیاد طرفدار حقوق زنان نبود. هر گاه فمنیست ها بخواهند  

فیلسوفی را به سخره بگیرند به نیچه یا سقراط اشاره می کنند. نویسنده  

با ظرافت خاصی شرایط خانوادگی و موقعیت اجتماعی سقراط را در کنار  

هم عنوان کرده است. فکر نمی کنید اگر نعیمی، سقراط را با ویژگی هایی  

که برای مخاطب شناخته شده است به تصویر می کشید موفق تر بود؟ اگر  

مخاطب درباره سقراط تحقیق کند به نتیجه یی برخلاف نمایشنامه نعیمی  

نمی رسد. ما نمی دانیم سقراط که بوده و چگونه زندگی کرده است. نگاه  

من، نعیمی یا افلاطون هم درباره او کامل نیست. به یادمان باشد در تئاتر،  

واقعیت داستان، واقعیت زندگی نیست. نخستین اشکال من به متن نعیمی،  

تصورم از سقراط بود. به نظر من او شخصی چاق با بینی و صورت پهن بوده  

است. پس چرا من؟ صورت من بیشتر شبیه به افلاطون است. اما نعیمی  

به من گفت نمی خواهد لزوما سقراط تاریخی را به نمایش بگذارد و از من  

خواست خودم باشم. من هم گاهی حین کار وسواس به خرج می دادم که  

مردم می خواهند سقراط واقعی را ببینند و ما نباید چیزی که اتفاق نیفتاده  

را روایت کنیم. اما هدف اصلی نوشتن یک تئاتر صرفا تاریخی نبوده است.  

بلکه هدف، تا حدی استفاده از مینیمم شخصیت سقراط برای بیان  

دغدغه های مخاطب و در نهایت همزاد پنداری او با نمایش است. این نمایش،  

تئاتر عینی و تاریخ نگاری نیست. موقعیت ذهنی و سوبژکتیو است. حتی  

دکور نمایش هم نگاه نوینی به تئاتر دارد و فضای فکر کردن را برای مخاطب  

ایجاد می کند. شما نقش را به شکلی اجرا کردید که بسیاری از مخاطبان  

هنگام ترک صندلی، معتقد بودند هیچ کس جز فرهاد آئیش نمی توانست  

نقش را به این زیبایی اجرا کند. چگونه توانستید نقشی که مخاطب کمتر  

با شخصیت او آشناست به این اندازه باورپذیر اجرا کنید؟ مطمئنا کسی  

نمی تواند مانند من این سقراطی که شما دیده اید را اجرا کند ولی من  

معتقدم که کسان دیگری هستند که می توانند سقراط تاریخی را عینی تر  

و درست تر ارائه دهند. خودم اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که اگر سعید  

پورصمیمی یا بهزاد فراهانی این نقش را بازی کنند، به سقراط واقعی نزدیک تر  

شوند. اما این انتخاب کارگردان بود که ترکیبی از من و سقراط اجرا شود.  

مخاطب نقش را می پذیرد چون خود واقعی فرهاد آئیش را در اجرای من  

می بیند. وقتی داستان های مربوط به سقراط را می خوانیم استقامت  

خاصی در شخصیت او می بینیم که در شما هم دیده می شود. اما در ادامه  

نمایش، شیدایی عجیبی در شخصیت سقراط دیده می شود که فراموش  

می کنیم فرهاد آئیش آن را اجرا می کند. نظر خودتان چیست؟ هنگام بازی  

در این نقش، در واقعیتی زندگی کردم که بسیار ملموس تر از واقعیت زندگی  

خودم بود. من با خودم بیگانه تر از کاراکتر سقراط بودم. همه حیرت ها و  

سرگشتگی های زندگی ام را در نقش سقراط یافتم. این تشابه شخصیت  

را نعیمی بسیار زیرکانه و رندانه دید و حتی اردشیر صالح پور هم پس از دیدن  

این نمایش، با نعیمی موافق بود. این دیگر بازیگری و تکنیک نیست. من در نقش  

سقراط گم شدم و در گم گشتگی او به دنبال خودم بودم. چطور ویژگی هشیار  

بودن در عین حال مجنون بودن را در نقش اجرا کردید؟ نعیمی معتقد است  

فرهاد آئیش نبوغ و جنون را با هم دارد. این مورد نیز دقیقا به شخصیت خودم   

که هنگام اجرای نقش افتاد و رابطه خاصی که مخاطب با نقش گرفت برای  

من قوت قلب است. اما نمی دانم سقراط این بوده یا نه. در مطالعاتی که شما  

و نعیمی داشتید آیا سقراط شخصیت طنازی بوده است؟ خوانده ام که او شوخ  

طبع بوده و افراد زیادی او را دوست داشتند. من سقراط دوست داشتنی را  

ارائه دادم. متن نمایش، طنزها و نقدهای امروزی دارد و این متعلق به تئاتر  

است نه واقع گرایی. درست است که شخصیت سقراط هم طنز داشته  

اما نمی دانم نوع طنز او با من یکی بوده است یا نه. این کار مجموعه یی  

از متن، کارگردانی و انتخاب من برای ایفای این نقش است که موقعیت  

باورپذیر را ایجاد می کند و مخاطب با آن ارتباط موثر برقرار می کند. شما  

شخصیت شوخی هستید و در زندگی واقعی هم همه با روحیه طناز  

شما آشنا هستند. به متن نمایش از شوخ طبعی غریزی تان اضافه کرده اید؟  

من به متن بسیار وفادار بودم در واقع نه چیزی به متن اضافه کردم و نه کم.  

اگر هم تغییری در متن داده شده است خود آقای نعیمی انجام داده است.  

اما گاهی در بعضی از کارها تعدادی از دیالوگ ها بامزه است اما مخاطب با  

اینکه شوخی دیالوگ را درک می کند، نمی خندد. این موضوع برای من  

معمولاچالش است و باید راهی برای خنداندن مخاطبانم بیابم و فکر  

می کنم در این محدوده موفق شدم. من دوست دارم از هشت دیالوگی  

که می تواند کمیک باشد لااقل هفت لبخند بگیرم. در ادامه اجرا کارگردان  

به این نتیجه رسید که برخی از دیالوگ ها خیلی کمیک هستند و  

حذفشان کرد. جنس شوخی در این نمایش هم باید از نوعی باشد که به  

متن ضربه نزند. چالش این نقش برای من زمانی بود که بتوانم مجموعه یی  

از فرهاد آئیش، سقراط و کمدی را به شیوه یی که به مفاهیم اصلی  

نمایش لطمه نزند و باورپذیر باشد را اجرا کنم. هنگام اجرای نقش چه وجه  

تشابهی از سقراط و خودتان یافتید؟ در یکی از دیالوگ های این نمایش  

می شنویم، من یک چیز می دانم و آن چیز این است که هیچ چیز  

نمی دانم. این جمله درباره من صدق می کند. من همیشه در مقابل  

هستی، مبهوت و حیرت زده ام و همیشه با تردید به همه چیز می نگرم.  

سقراط مدعی است که چیزی نمی داند اما فکر می کنم به این دلیل که  

معتقد به رسالتش بوده تصور می کرد جاهایی درست فکر می کند. تشابه  

دیگر، گم گشتگی سقراط در زندگی است. سیار و حیرت زده بودن او من  

را به این شخصیت نزدیک کرد. به نظر سقراط بیشتر یک منتقد اجتماعی  

بوده است، تا یک منتقد سیاسی. شما این موضوع را قبول دارید؟  

نمی دانم، من همیشه با هنر شخصی برخورد کرده ام و به اندازه سقراط  

منتقد نیستم. نمی توانم درباره مشکلات اجتماعی به طور قطع انتقاد کنم.  

قبول دارید این نقش از نظر مخاطب، یکی از شاخص ترین و تاثیرگذارترین  

نقش کارنامه حرفه یی تان است؟ بازی من در فیلم «مکس» با توجه به  

گذشت سال ها هنوز به یادمانده است و روی مخاطب تاثیر گذاشت. من  

نقش های متفاوتی را اجرا کردم که به همین اندازه برای شان وقت و  

انرژی گذاشتم. فکر می کنم اگر نقش سقراط شاخص تر از مابقی  

نقش ها به نظر می آید، دلیل اصلی اش مطرح شدن مسائل روز  

اجتماعی ما در این نمایش است.  

در واقع نمایش سقراط تاثیرگذارترین نمایشی است که من تا به حال  

در آن بازی کرده ام. خوشحالم که در این نمایش، نقاط مثبت زیادی  

وجود داشت و ذهن کسی در جنبه تاریخی نقش درگیر نشد. پیش بینی  

این همه استقبال از نمایش را می کردید؟ تا حدی بله اما همه اعضای  

گروه نگران بودند. چون اجرا در تالار وحدت به دلیل موقعیت سالن، بسیار  

حساس است و یک اشتباه می تواند کل نمایش را تحت تاثیر قرار دهد.  

از طرفی من توانایی دیگر بازیگران را نمی شناختم. در تمرین ها به خوبی  

اجرا نبودند و من فکر می کنم بهترین افراد برای این نمایش انتخاب شدند.  

نقش های تاریخی، نقش های لب مرزی است و گاهی ممکن است  

مخاطب با بازیگر ارتباط برقرار نکند. باز هم چنین نقش هایی را می پذیرید؟  

من نسبت به انتخاب نقش های تاریخی کمی تامل می کنم چون هیچ  

ابتکار عملی در کار نیست و باید شخصیت فرد را بدون کم و کاست ایفا  

کنید و همیشه نگرانم که با شخصیت واقعی در تضاد باشد. البته دوست  

دارم نقش گاندی یا کالیگولارا اجرا کنم. جنبه های انسانی و سرگشتگی  

کالیگولارا به شیوه یی دوست داشتنی اجرا کنم تا مخاطب دلیل رسیدن  

او به شخصیت منفی را درک کند. 

 

 روزنامه اعتماد، شماره 2882 به تاریخ 6/11/92، صفحه 7 (ادب و هنر)'  

 

 *نقدی ازش نبود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد